─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ روزي پادشاهي سنگ نسبتا" بزرگي را بر گذرگاهي باريك قرارداد، به گونه‌اي كه ارابه‌ها و گاري‌ها و حتي گاه پياده‌ها براي گذر از آن مشكل داشتند. خود نيز به كمين نشست تا واكنش مردم را ببيند. مدتها گذشت و همه با دردسر از كنار سنگ رد مي‌شدند و فقط به غر زدن اكتفا مي‌كردند. روزي پيرمردي روستايي از آنجا رد مي‌شد و سنگ را ديد. كوله بارش را زمين گذاشت و با زحمت بسيار آن سنگ را جابجا كرد و جاده را باز نمود؛ ناگهان متوجه كيسه‌اي زير سنگ شد!! كيسه را باز كرد نامه‌اي بود و سنگهاي قيمتي بسيار؛ در نامه نوشته شده بود "اين پاداش كسي است كه به جاي غر زدن و اعتراض كردن به روزگار ، زحمت عوض كردن اوضاع را به خود مي‌دهد " ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei واتساپ: 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─