شهید با بچه‌ها درباره‌ی قدس حرف می‌زد. طرح گنبد مسجد جامع را هم خودش مانند درست کرد. بیشتر وقت‌ها تنهایی جوشکاری‌هایش را انجام می‌داد. می‌خواست خودش بیشترین سهم را در کارهای مسجد داشته‌باشد. با زبان روزه، کار جوشکاری مسجد را انجام می‌داد. سخت کار می‌کرد. گفتم: «اسماعیل چرا اینقدر به خودت سخت می‌گیری؟» گفت: «باید گوشت‌هایی که در زمان طاغوت بر بدنمان روییده‌اند را آب کنیم و بار خود را سبک کنیم.» توی مسجد، پشت ستون می‌نشست تا کمتر دیده شود؛ وقتی‌هم به سجده می‌رفت، چهار ستون بدنش می‌لرزید. بی‌صدا گریه می‌کرد. [برشی از کتاب اسماعیل زنده است] 🎙 علی‌رضا صالحی 🇮🇷|دعوت شهدایید|@rahiankhuz|🇮🇷