. خداوندا! سپاس بی‌حد و کران، حکمت بالغۀ تو را سزاست که خوف و گرسنگی، بیماری‌ها و اضطراب‌ها، وحشت از اختلال حیات، و محصول اندیشه‌ها و کارهای عضوی را مثل ترمزهایی بر ماشین خطرناک وجود انسان قرار دادی که اگر این ترمز وجود نداشت، این ماشین خطرناک و نیرومندتر از همۀ نیروهای طبیعت، نه تنها همۀ افراد همنوع خود را زیر چرخ‌های خود متلاشی می‌ساخت، بلکه هوای زیر گرفتن کوزارها (اَبَرتپنده‌ها) و کهکشان‌ها هم به سرش می‌زد و کائنات عالم طبیعت را آن‌چنان اسباب‌بازی تلقی می‌کرد که کودکان خردسال، عروسک و توپ را چنان تلقی می‌کنند. این انسان با اینکه امان‌نامۀ مطلقی از حوادث و رویدادهای نیرومندتر از خود در دست ندارد، می‌گوید: ای کاش همۀ انسان‌ها یک گردن داشتند و آن را من به یک بار قطع می‌کردم. (ِنرون) آناستاز برای استنشاق و تنفس از هوا، مالیات وضع می‌کند. او اگر امان‌نامۀ داشت، چه می‌خواست و چه می‌کرد؟! ، محمدتقی. مجموعه آثار ۱۲- انسان‌شناسی. ص ۲۶۳ و ۲۶۴ 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom