چر اینجوری میشه؟؟ گاهی فکر میکنیم صلاح کارمونو خودمون میدونیم و برای خداوند در حوادث و بحران ها جای کمی باز می‌کنیم. گاهی فکر میکنیم توسل و توکل داریم ولی هیچ نتیجه ای رو به خدا واگذار نمیکنیم. گاهی براساس پنداشت‌ها زندگی میکنیم و واقعیت‌ها رنگ میبازن. وقتی عشق و تلاش و تکیه گاه بودنمون (حس مسئولیت) رو سخاوتمندانه به فرزندمون تقدیم میکنیم. ولی راحت از خون و جونی میگذریم که فقط هنوز بزرگ نشده . هنوز فرصت دلبری کردن نداشته. و فقط از قابی سیاه و سفید دیده شده. ولی قلبش میتپه.🫀 حس میکنه.❤️ درد رو درک میکنه🧠 حرکت میکنه. 👋 سلولهاش به سرعت دارن رشد میکنن. ولی ما آدم حسابش نمیکنیم.💔