پدری به وسعت یک امّت واحده!
«امام هنگامی که در نجف بودند، گاهی بیرون میرفتند و برمیگشتند و با یک ذوق و شوقی میگفتند: "یک بچهای را دیدم که این جوری بود. با او خندیدم؛ دست روی سر و صورتش کشیدم. یک بچهای که وضع ظاهرش نظافتی نداشت. با اینکه امام خودشان خیلی نظیف و تمیز بودند، و یک بچه کثیف خیلی روی ایشان نمی تواند تأثیر بگذارد. ولی امام آنطور از او تعریف میکردند و با یک ذوقی میگفتند که مثلاً دستی به سر او کشیده بودند. به نظرم میآمد که مثلاً چه چیزی از آن کودک میتواند برای امام جالب باشد. این برای من جالب بود که محبت ایشان روی چه مبنایی است. بعد حس کردم که
این محبت مبنا دارد، برای اینکه این بچهها به فطرت خودشان نزدیکتر هستند، اینها به خدا نزدیکتر هستند و خداخواهی در همه آنها مشترک است، بدون اینکه هنوز جایگزینش کرده باشند و هنوز کس دیگری را در مقابلش گذاشته باشند؛ و می دیدم که امام برای محبت و عاطفه یک مبنا دارند، و آن مبنا برمیگردد به اصل باورشان که خدا باوری باشد.»
👤 فاطمه طباطبایی (عروس حضرت امام)
🏴
سالروز رحلت امام خمینی (ره) تسلیت باد.
🔗
تلگرام |
ایتا |
اینستاگرام |
آپارات |
سایت |
اپلیکیشن
🆔
@rahpouyancom