#لطایف_الخواستگای
#طنز
#خاطره۳۹
سلام🙂
تازه اومده بودیم خونه جدید و قرار بود یک خواستگاری بیایند ... قرار ساعت ۵ بود ولی تا ۵.۳۰_۶ خبری نشد و ما با مادر منتظر و نا امید که چه ادم های بدقولی اند😡 که یک هو زنگ به صدا درآمد و یکی گفت این خواستگارا مال شمایند؟🤪😬ما هم که نمیدونستیم چی شده گفتیم بعله و بندگان خدا آمدند داخل😶
معلوم شد از آنجا که خانه ما سه طبقه است و در آدرس گفته بودند طبقه دوم هر چه زنگ زده بودند ما که پایین بودیم و از دنیا بی خبر متوجه نشده بودیم تا اینکه یکی از همسایه ها گفته بود اینجا کلا یک خانواده است و ...
البته باعث خیر هم شد این ماجرا کل محل جدید فهمیدند ما دختر داریم و خواستگاری کردن رونق گرفت😆
@Rahroshanezdevaj