وقتی امروز به قضاوت و داوری می‌نشینیم در می‌یابم که اگر به نسخه ذلت‌بار بعضی از جریانات سیاسی مرعوب در دو ماجرای انقلاب‌های رنگی و تسخیر نظامی کشورهای منطقه توسط آمریکا- که ظاهری دلسوزانه هم داشتند- عمل می‌شد امروز ملت‌های منطقه زیر سیطره نظامی آمریکا دست و پا می‌زدند و حال آنکه رهبری انقلاب در یک دوره کوتاه موفق شدند با هزینه‌های کم توطئه سیطره دوباره آمریکا به منطقه را با شکست مواجه گردانند. در واقع نسخه‌ «هسته‌های مقاومت در جهان اسلام» که در دوم آذر 1367 توسط حضرت امام نوشته شد، با کارگزاری و مدیریت رهبری معظم انقلاب توانست پیش از آنکه دشمن دست به کار شود زمین و فرصت‌ها را از او بگیرد. 3- نظریه یا دکترین «هسته‌های مقاومت جهان اسلام» بر مبنای دینی استوار بوده و تفسیر عینی «محمد رسول‌الله والذین معه ‌اشداء علی الکفار رحماء بینهم (29 سوره فتح) است. در واقع وقتی کشوری براساس یک تعهد دینی به آماده‌سازی ملت‌ها و دولت‌های دیگر برای دفاع از خود در برابر هجوم کفار اقدام می‌نماید وظیفه برادری دینی» خود را انجام داده است. در این میان آنچه اساسا مطرح نیست، سیطره یک کشور یا یک دولت به یک کشور یا دولت دیگر است. اما از آنجا که در دنیای مادیت چنین کمک بی‌چشمداشتی معنا و مفهوم ندارد، اقدام به توانمندسازی یک ملت و یک دولت در برابر تهدیدات بنیان‌کن‌ خارجی که با آن مواجه است، یک حیله سیاسی تعبیر شده و از آن به قدرت‌طلبی و مداخله‌جویی یک کشور و دولت تعبیر می‌شود. این در حالی است که اگر ما این را در فضای عینی منطقه نگاه کنیم چیزی به جز رفق و دوستی و اهتمام به حل مشکل برادر دینی نمی‌بینیم. در فضای لبنان، اسرائیل برای خود نیروی قابل ذکری نمی‌دید و از این رو لبنان را ابتدا از طریق سیطره دادن عناصر وابسته به خود- جریان کتائب- و بعد از طریق اشغال مستقیم نظامی به حیاط خلوت خود تبدیل کرده بود. کار انقلاب اسلامی در این بین این بود که به این ملت رشید کمک کند تا بتواند به یأس ناشی از قدرتمندنمایی رژیم اسرائیل غلبه کرده و برای آزادسازی کشور خود از سیطره اسرائیل و عوامل آن دست به کار شود. ایران به این کار مبادرت ورزید ولی هیچ‌گاه چشمداشتی به لبنان نداشت هر چند برای رسیدن لبنان به این مرحله که باعث هراس اسرائیل شود، شهدایی هم تقدیم کرد. امروز ایران حتی بر یک روستای لبنانی سیطره ندارد اما البته محبوب مردم این کشور است و قلوب آنان را تسخیر کرده است. در عراق وقتی آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها به بهانه حذف صدام حسین از قدرت وارد این کشور شدند «هنری کیسینجر» اعلام کرد که ارتش آمریکا حداقل 100 سال در عراق باقی خواهد ماند. خب معلوم است که اشغال یک کشور برای ملت آن چه آثار تلخی دارد. در این میان ایران به عراقی‌ها کمک کرد تا بر ایده «اشغال دائم نظامی» توسط آمریکا غلبه نمایند که در زمان کوتاهی غلبه کردند و از خاکستر رژیم فروپاشیده صدام حسین و اشغال نظامی این کشور یک دولت مستقل مردمی پدید آمد که حدود یک ماه پیش چهارمین انتخابات پارلمانی خود را در شرایطی امن برگزار کرد. همین عراق زمانی که با فتنه سنگین و رعب‌انگیز داعش مواجه گردید چشم به کمک ایران دوخت و در عمل هم دریافت که کمک‌کننده‌ای غیر از ایران ندارد. بر همین اساس عراق از اشغال داعش نیز رهایی یافت و اداره بخش‌های آزاد شده آن به دست دولت این کشور افتاد. ایران به عراق کمک کرد و برای آزادی آن از اشغال نظامی غرب و تروریسم مورد حمایت غرب، شهدایی را نثار کرد اما چشم به یک روستای عراقی هم نداشت با این وجود ایران در قلوب مردم عراق جا دارد و این علاقه قلبی آنان را در جبهه مقابل دشمنان ایران قرار می‌دهد بدون آنکه از این همسویی عراق با ایران بوی وابستگی ملتی به ملت دیگر یا هژمونی -سیطره- کشوری بر کشور دیگر به مشام برسد. 4- غرب تلاش می‌کند تا با ادبیات سلطه‌طلبانه خود درباره محبوبیت منطقه‌ای ایران به داوری بنشیند و در تبلیغات فراوان خود وجهی استعماری به نفوذ ایران بدهد آمریکا می‌خواهد بگوید ایران نیز مثل آمریکا دنبال هژمونی خود است و حال آنکه از نظرگاه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، یک چنین سیطره و هژمونی از هر کس باشد، ممنوع است. در واقع غرب از قدرت مسلمانان می‌هراسد اما به جای آنکه به طور واضح بگوید قدرت اسلام، از قدرت ایران سخن می‌گوید تا مافی‌الضمیر خود را مخفی کند و البته گاه و بیگاه دم خروس او بیرون می‌زند چنان‌که در ماجرای حمایت قاطع غرب از فتنه سلمان رشدی و اهانت به پیامبر رحمت در مطبوعات اروپایی و قرآن‌سوزی کشیش جونز در آمریکا شاهد آن بودیم. غرب نمی‌تواند خود و اغراض خود را از چشمان تیزبین و پرتجربه ملت‌های منطقه بپوشاند از این رو علی‌رغم تبلیغات گسترده علیه ایران، محبوبیت جمهوری اسلامی در غرب آسیا همواره سیر صعودی داشته است.