✍
حاکمیت علوم طبیعی بر علوم انسانی ۲
...... ادامه بخش اول
لذا ما در دانشگاههای خود اصولا نمی توانیم به صورت جدی و نهادینه شده و رسمی و قانونی تولید اندیشه، تحول علوم انسانی، نقد معرفت تجدد، احیای علوم انسانی، اجتماعی و هنر مبنامند ( براساس جهان بینی توحیدی و معرفت حکمی حکمت متعالیه گذشتگان خود) را در دستور کار خود قرار دهیم. و نمی توانیم علوم انسانی و اجتماعی و هنر بومی گرا ، کاربردی و روز آمد و مسئله محور را در برنامه های درسی ، در پایان نامه ها و در دیگر رخدادهای علمی و پژوهشی به صورت جدی دنبال کنیم . تاکید می کنم این نکته ای که عرض شد نافی کارهای ارزشمند صورت گرفته که فردی است، که غیر رسمی است و نوعا توسط نهادهای آموزشی غیر دانشگاهی( در اصطلاح رایج آن) صورت گرفته و می گیرد نیست ، اتفاقا حرف بنده این است که اگر سلطه علوم انسانی و اجتماعی طبیعت گرا و پوزیتیویستی بر علوم انسانی و اجتماعی متعارف و موجود نیست، علیالقاعده و منطقا باید راه و مسیر همین اندک تولیدات ارزشمند تحولی در نظام آموزشی دانشگاهها باز باشد که باز نیست. باید کتاب های ارزشمند از دانشمندان ایرانی و معاصر خود را به عنوان کتب درسی ، و خودشان را به عنوان مرجع ارزشمند در جایگاه شایسته و رسمی و موثر قرار می دادیم.
این است که معتقدم تحول علوم انسانی در ایران همچنان مظلوم است و منزوی ،یکی از مستندات و شواهد اینجانب بر این ادعا انبوهی از پایان نامه های ارشد و رساله های دکتری اکثر دانشجویان است که یا قفسه نشین شده اند و یا بعضا خود در حال بومی سازی و درونی سازی علوم انسانی تجددی برای تجویز حل مسائل اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی ایران است ،
یعنی اکنون در دانشگاههای ما برخی در حال تحول در علوم انسانی متجدد هستند، نه علوم انسانی کارگشا و بومی گرا، استفاده و تعامل با علوم انسانی جدید همراه با نقد آن مورد مناقشه نیست ، آن سر جای خودش محفوظ ، اما آن چه از وضعیت فعلی علوم انسانی و اجتماعی و هنر در کشور ما در دانشگاهای ما ، در میان نهادهای علمی سلطه دارد، حاکمیت طبیعت انگاری بر علوم انسانی در ساحت های مختلف علوم انسانی و اجتماعی و هنر است. دردی که تا اصولی و روشمند و عالمانه و البته در بهره گیری از ذخیره علم بشری برای آن چاره اندیشی نشود، خود نه تنها درمانگر مشکلات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ما نمی شود ، که خود دردزا است و منشاء بسیاری از گرفتاری های هویتی ،اقتصادی نیز شده و خواهد شد.
حرکت ما در تحول علوم انسانی و اجتماعی و هنر حرکتی لاک پشتی و ناسازگار با زیست بوم ایرانی اسلامی مان است. علوم انسانی، نرم افزار مدیریت جامعه در همه ی سطوح فردی، میانی و کلان در چهار حوزه فرهنگ و اجتماع و سیاست و اقتصاد است. به اعتقاد اینجانب که سالیان سال است در این حوزه حداقل می اندیشم، تا چتر سیاست زدگی ، چتر سیاست بازی ،چتر خود تحقیری، چتر غرب گرایی و مانند آن بر جهان فکری و ذهنی و جهان اجتماعی ما و خاصه نهادهای مسئول حاکم باشد،آش همین آش و کاسه همین کاسه است.سوال آخرم و دلیل آخرم این است که چرا با وجود تولیدات خوبی که در عرصه تحول علوم انسانی در دو دهه اخیر صورت گرفته است ( اگر چه کم و قابل نقد) اما همین مقدار هم که اتفاقا توسط نخبگان مسئول در درون و بیرون دانشگاهها به عنوان دغدغه ای شخصی تولید شده است همین مقدار کم ،اما ارزشمند نمی تواند به صورت رسمی در نظام آموزشی ما جایگاهی داشته باشد، ؟ تا کنون چند درصد از آثار برگزیدگان جشنواره بینالمللی فارابی در علوم انسانی در مسیر کتاب های درسی، منایع آزمون های تحصیلات تکمیلی، سرفصل های درسی قرار گرفته است. آیا وقت آن نرسیده است که پایان کالایی شدن علوم انسانی و صوری و بدلی شدن آن را که نشانه های آن در گسترش بی رویه دانشگاهها و رشته های ناکارامد و مدرک گرایی علوم انسانی و اجتماعی می توان دید ، اعلام کنیم تا آغازی باشد بر تحول علوم انسانی و اجتماعی و فرهنگی که مشگل گشا باشد،که بومی گرا باشد، که روزآمد و کارآمد باشد و بر پایه جهان بینی توحیدی و ناظر به بنیان های نظری حکمت اسلامی باشد که در آثار متفکرانی چون ملاصدرا، طباطبایی و مانند آن وجود دارد.
تعاملات علمی و حرکت در مرزهای دانش و تجربه بشری آری، خودباختگی معرفتی، هویتی و فرهنگی در تقلید طوطی وار نه
از نقد همکاران بسیار خوشحال و استقبال می کنم که می توانند در خصوصی و یا در بله " گروه تحول علوم انسانی و اجتماع نخبگانی " با لینک زیر منعکس بفرمایند.
ble.ir/join/6wSQBfPJWd
نوشته شده در روز جمعه، ۲۱ دی ماه ۱۴۰۳توسط مدیر کانال
https://eitaa.com/drfatehi