🔴معلوم نبود چند نفر زنده خواهد بود... دستور حرکت که آمد، رفتم طبقۀ پایین برای توزیع اقلام فرهنگی. تلویزیون داشت حرکت مردم اردن به سمت مرز را نشان می‌داد. جمعیتی چندهزارنفره داشت می‌رفت سمت محل برنامه. در فلسطین، چه در نوار غزه و چه در کرانۀ باختری هم مردم داشتند می‌رفتند برای تجمع. دیگر روز عملیات اصلی بود. هرچه تابه‌حال نگه داشته بودم برای روز مبادا، بین بچه‌ها تقسیم کردم پیشانی‌بند، پیکسل، پرچم و... حال‌وهوایی مثل حال‌وهوای قبل عملیات داشتیم. همه این حس را داشتند. ایرانی، هندی، پاکستانی، افغانستانی، فیلیپینی، اندونزیایی و... همدیگر را در آغوش کشیدیم و به هم التماس دعا گفتیم. آرزوی شهادت کردیم و از همدیگر طلب شفاعت کردیم. داشتیم می‌رفتیم سمت بزرگ‌ترین اتفاقی که می‌خواست برای ما و برای فلسطین رقم بخورد... خبر رسید که اسرائیل استحکامات مرزی با لبنان را در همین چند روز منتهی به برنامه دو یا سه برابر کرده بود. مرز اسرائیل را از قبل دیده بودم... در ذهنم تصویر سه‌برابر شده‌اش را تصور کردم. با این حساب، تصورم از کاری که باید در ساعاتی دیگر انجام می‌دادیم هم متفاوت شد. یعنی چه چیزی در انتظارمان بود... همه می‌خواستند هرچه زودتر برسند به مرزها و در برنامه روز زمین شرکت کنند. معلوم نبود از این دویست‌سیصد نفری که می‌خواهند به برنامه بیایند چند نفر تا عصر زنده خواهد بود... 📚کتاب «الی بیت المقدس»؛ روایتی از کاروان جهانی الی بیت‌المقدس ♦️سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 400هزار تومان): rahyarpub.ir @Rahyar97@rahyarpub