📌
خاطرات یک درمانگر کرونا از بهبود کامل یک بیمارِ هایریسک در هفت روز
(بخش دوم: حدس چهل تا پنجاه درصد درگیری ریه با نگاه اول)
...ادامه از قبل
💠با دیدن
این صحنه کذایی در اطراف بیمار، تعجبی هم نداشت که حال او به این حد از وخامت رسیده باشد:
🔸️داشت در تب میسوخت و برای تشخیص تب بالای او نیازی به تبسنج نبود؛
🔸️غیر از حرارت بیرونی، از یک حرارت درونی -که ظاهراً شدیدتر از تبش بود- هم گلایه میکرد؛
🔸️بهدلیل همین تب و حرارت بود که حتی زیرپوشش را درآورده بود و پنکه را روی دور تند گذاشته بود تا مثلاً خنک شود، و هیچ کس هم نبود که جلوی این کار خطرناک را بگیرد؛
🔸️نفسهایش کوتاه و کم عمق و فقط از راه دهان بود؛
🔸️عمده تنفسش شکمی بود و برای نفس کشیدن، شکمش مدام بالا و پایین میرفت و دل انسان را به درد میآورد؛
🔸️تکرر ادرار داشت و هر بیست دقیقه یک بار به زحمت از جایش بلند میشد و خودش را به توالت گوشه حیاط میرساند؛
🔸️بدنش یک لرزش درونی داشت که وقتی دست روی بدنش میگذاشتی متوجه میشدی دارد خیلی ریز به خودش میلرزد؛
🔸️اصلاً نای حرف زدن نداشت و چشمهایش مدام بسته میشد و به زور میشد دو سه کلمه ازش حرف کشید؛
🔸️دو روزی بود که اشتها نداشت؛
🔸️گیج و منگ بود و حالتی شبیه بیهوشی داشت.
💠وضعیت بالینی بیمار که دستم آمد، از برادرش خواستم که ضمن تهیه یک سوپ سبک برای او، لوازم بخور جوش شیرین و بادکش گرم را برایم فراهم کنند. خودم هم بعد از خاموش کردن پنکه، مشغول جمع و جور کردن ظرفهای کف پارکینگ و انتقال آنها به گوشه حیاط شدم. ولولهای افتاده بود در بین مورچهها و هزاران مورچه به این سو و آن سو میرفتند.
💠برادرش هنوز حال خطرناک بیمار را باور نکرده بود و با کندی کارها را پیش میبرد. صدایش زدم تا حدسم را درباره میزان درگیری ریهاش به اطلاع او برسانم. گفتم با توجه به نوع و عمق تنفس و صدایی که از دهان و از پشت کتفش شنیده میشود، حدود چهل تا پنجاه درصد ریهاش درگیر شده است. (این حدس بالینی، صبح دو روز بعد با ابزار تشخیصی سیتیاسکن تأیید شد). جناب برادر هنوز باورش نمیشد.
💠چون از نظر آنها من هم با همان چند دقیقه حضور در پارکینگ و رفتن به بالین بیمار یک فرد آلوده شده بودم، دیگر از پذیرش من به داخل خانه معذور بودند!! ترس و توهم آنها را درک میکردم و در دلم لعنت میفرستادم بر مسببان این کروناهراسی. برای اینکه دیرتر نشود، به برادر بیمار گفتم یک اجاقگاز کوچک برایم بیاورد تا به شیر گاز گوشه حیاط وصل کنم. بعدش هم از او دو کتری و مقداری جوش شیرین خواستم و گفتم تا من مشغول این کارم، برایم چند استکان و چند لیوان سبک و دهانهگشاد و مقداری پنبه و الکل صنعتی و چیزی شبیه پَنس (مثلاً یک قیچی کوچک) فراهم کنند.
💠شروع کردم به بخور جوش شیرین با روش دکتر روازاده.
ادامه دارد....
#خاطرات_یک_درمانگر_کرونا
#طب_سنتی
#کروناهراسی
🆔️
@m_rajaaei