🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_آموزنده
🔆بر بالای کعبه
🌺بلال در سفر و حَضَر همراه پیامبر اذان میگفت. اولین اذان برای همگان تازگی داشت؛ مخصوصاً با دیدن مرد حبشی سیاهپوست و کلمات تازهای که میشنیدند.
🌺پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم ظهر وارد مکه شد، بلال به امر پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم روی بام کعبه رفت و اذان عمومی اعلام کرد.
🌺تمام بتها بر اثر صدای اذان درافتادند. بعضی گفتند: «رفتن در شکم خاک، از شنیدن این صدا گواراتر است.» دیگری گفت: «شکر میکنم که پدرم تا امروز زنده نماند تا پسر رباح را ببیند که در بالای بام کعبه، بانگ الاغ میدهد.» حارث بن هشام گفت: «مگر محمد غیر از این کلاغ سیاه، کسی را نداشت تا به موذّنی برگزیند.»
🌺ابوسفیان گفت: «من چیزی نمیگویم؛ زیرا میترسم این دیوارها به محمد خبر دهد.» پیامبر از گفتهی آنان باخبر شد و کسی را نزد آنان فرستاد.
🌺یک نفر از آنها اقرار کرد و استغفار نمود و مسلمان واقعی شد.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df