.
♻️ لاریجانی رفت، روحانی هم باید برود
🔹 قسمت اول یادداشت
🔰 حمید رسایی: ثبت نام یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در حالی به پایان رسید که یکی از مشهورترین افراد غایب در رقابتهای این دوره علی لاریجانی است. لاریجانی که سه دوره متوالی از شهر قم به مجلس راه یافته بود، دوازده سال سکان ریاست قوه مقننه را در دست داشت. نیمی از این دوره با ریاست جمهوری احمدی نژاد و نیم دیگر همزمان با ریاست حسن روحانی در رأس قوه مجریه گذشت.
از تفاوتهای لاریجانی در این دو دوره این بود که او در نیمه اول ریاست مجلس، از تمام اختیارات و ظرفیت قانونی و غیرقانونی این جایگاه برای فشار بر دولت احمدی نزاد بهره برد و دقیقا بر عکس این روال، در نیمه دوم عمر ریاست پارلمانیاش از تمام اختیارات و ظرفیت قانونی و غیرقانونی ریاست مجلس برای حمایت از عملکرد ناصواب حسن روحانی استفاده کرد تا جایی که افکار عمومی، حسن روحانی واقعی را علی لاریجانی می دانست.
درست چند ماه قبل بود که مجلس فعلی با ارائه طرحی، ممنوعیت کاندیدا شدن نمایندگانی که سه دوره متوالی در مجلس بودهاند را به تصویب رساند. این مصوبه هرچند به دلیل مخالفت شورای نگهبان، تبدیل به قانون نشد اما از همان روز، انصراف لاریجانی قابل پیش بینی بود.
اما چرا لاریجانی رفت؟ آیا این سیاستمدار محبوب دیروز اصولگرایان و مطلوب امروز اصلاح طلبان در اوج از قدرت خداحافظی کرد؟
لاریجانی رفت تا برای انتخابات ریاست جمهوری 1400خود را بازسازی کند. رفت بلکه تا 1400از تیررس منتقدان در امان بماند. رفت تا حافظه تاریخی مردم از عملکرد ناصوابش خالی شود. رقت تا مجبور نباشد حمایتهای پیدا و پنهانش از دولت شکست خورده حسن روحانی را ادامه دهد. رفت تا آینده سیاسیاش به آینده سیاسی حسن روحانی گره نخورد.
لاریجانی البته چارهای هم جز رفتن نداشت. او سه دوره نماینده مردم قم بود. در دور اول حمایت برخی از مراجع تقلید، جامعه مدرسین و جریان اصولگرایی در قم را به همراه داشت. در دور دوم و بعد از عملکرد دوپهلویش در همراهی با فتنهگران و سکوتی که در قبال کودتای سال 88 داشت، حمایت جریان اصولگرایی را از دست داد. در دور سوم نیز جامعه مدرسین حاضر به حمایت از او نشد و لاریجانی به عنوان سرلیست اصلاح طلبان قم در لیست امید قرار گرفت.
لاریجانی که در مجلس هشتم رای اول قم را داشت، در مجلس نهم به نسبت با کاهش شدید آرا مواجه شد و در دور سوم نفر دوم قم شد. لاریجانی اگر این دوره در عرصه رقابت باقی میماند، نه حمایت اصولگرایان را همراه خود داشت، نه استقبال مراجع و نه تأیید جامعه مدرسین.
کاهش آرای او نشان می داد که احتمالا رأی هم نیاورد. اگر رای میآورد هم تقریبا یقین داشت که به ریاست مجلس نمیرسد و باید کنار نادر قاضیپور بنشیند و وظایف نمایندگی را انجام دهد.
علاوه بر اینها لاریجانی باید میرفت چون تمام تخم مرغهای سیاست ورزیاش را در دو سبد قرار داده بود که هر دو آنها سوراخ بود. اولین سبدی که لاریجانی تلاش زیادی برای سرمایهگذاری در آن داشت، برجام بود. نقش لاریجانی در تحمیل برجام و تبعات ضدملی، ضد اقتصادی و ضدامنیتی آن برای مردم و نظام، اگر بیشتر از حسن روحانی نباشد، کمتر نیست. تمام امید او به این بود که از میوه برجام در رقایت های انتخاباتی پیش روی از جمله انتخابات مجلس یازدهم و ریاست جمهوری 1400 بهرهبرداری کند.
دومین سبد سرمایهگذاری لاریجانی، حسن روحانی و دولت او بود. لاریجانی هرگز گمان نمیکرد روزی میزان مقبولیت دولتی که تمام آینده سیاسیاش را به آن گره زده به کمتر از پنج درصد برسد. لاریجانی بیشتر از هرکس حس میکند که مردم دولت روحانی و شخص او را نمیخواهند. خصوصا بعد از اتفاقاتی که در خصوص تغییر قیمت بنزین رخ داد.
🔺 قسمت دوم یادداشت را اینجا بخوایند👇
eitaa.com/rasaee/3079