🔹مرحوم سید علی اکبر کوثری تعریف میکرد: روز عاشورا از خانه خارج شدم به قصد رفتن به مراسمات و روضه خوانی، در راه کودکانی اصرار کردند در موکب کوچکشان برایشان درحد چند بیت روضه بخوانم. اول صرف نظر کردم و پس از اصرارشان رفتم و چند بیت روی منبرِ آجری شان خواندم.
🔹تمام که شد برای پذیرایی چای سردی برایم آوردند که در خانه یا جای دیگری چنین چایی هرگز نمیخوردم، برای اینکه کودکان دلخور نشوند، یواشکی چای را گوشهای ریختم و تشکر کردم و رفتم به مراسمات که داشتم برسم.
🔹شب که آمدم خانه از خستگی به خواب رفتم. در خواب مادرسادات را دیدم. فرمود: سید علی اکبر، تنها روضه ای که از تو قبول شد همان چند بیتی بود که برای آن کودکان خواندی، و اینکه آن چای را که ریختی در کناری، من آن چای را با دستِ خودم برایت ریخته بودم.
مارا در روبیکا وایتادنبال کنید تااز اخباروبرنامه های محله باخبرشده و جانمونید😉
خبرگزاری سعیدی در پیامرسان روبیکا👇
https://rubika.ir/joing/ECJIGGGC0HYWWUYZFZDPQDZZNROXBILC
ارتباط باادمین:
@mgh2860
▲💭کانالمادرپیامرسانایتا▼
▫️
https://eitaa.com/rasanehkhabargozarisaeedi
▲💭ارتباطباادمــین▼
@yazahraa345