دنیا به نام و کام تو گاهی نمی شود اما
کابین بخت خفته و راهی نمی شود اما
معشوق در کنار تو و تو کنار او هستی
اما دریغ وقت نگاهی نمی شود اما
یک گوشه ی نگاه و سکوت و دو جرعه ی لبخند
مجموعِ جرم هر سه، گناهی نمی شود اما
از بین هر چه خوب و بد و زشت و ساده و زیبا
گویا تو هر چه را که بخواهی نمی شود اما
وقتی میان این همه قصر بلند و برج و عاج
سهم تو هیچ سقف و پناهی نمی شود اما
روزی هزار مرتبه با خود مجیزه می خوانی
مثلِ منی کسی به تباهی نمی شود اما
با خود بگو به گمانم که عینکم تار است
ور نه جهان چنین به سیاهی نمی شود اما
یک لحظه فکر کن که در این خلقت عظیم
این حجم غصه های تو کاهی نمی شود اما
سهم تمام آنچه که شاهی از این جهان برده است
صنّار و یک قِران و سه شاهی نمی شود اما
یک عمر حسرت و حرمان و حرص و شُحّ ِ نفس
سَر جمعِ عمر ما دو سه آهی نمی شود اما
#شعر از:
#رسول_محمدزاده
بماند به یادگار
۵ دیماه ۱۴٠۲
@rasooll_ir