مقاومت بر یک ایده‌ی درست سال ۹۲ بود که ایده ی تاسیس مدرسه قرانی به صورت جدی تری برایم مطرح شد. شاید دو بار هم با همراهی یکی از دوستان حافظ قرآنم تا یک قدمی تاسیس جلو رفتم. اون موقع تعریفم از مدرسه قرانی، همان تعریف متعارف «مدرسه حفظ قران» بود که البته بنا بود بچه های مستعد را تا مدرک لیسانس و ارشد و دکتری هم ببریم (کما اینکه الان همین کار را در موسسه حافظون مان haafezoon.ir انجام می دهیم و نتایجش فوق العاده است) ولی یک چیزی همیشه آزارم می داد. همان طوری که در اواخر دهه ۸۰ فهمیده بودم آن همه آموزش روخوانی و تجوید و صوت و لحن و تربیت آن همه قاری خوش خوان و با استعداد، کار بهینه‌ای در آموزش قران نبوده و می توانست خیلی کار درست تری انجام شود. ممکن است بپرسید چرا تربیت قاری و حافظ را کار بهینه ای نمی دانم؟ جوابم این است که آن کار هم در جای خودش کار بدی نیست. اما: اولاً آن کار آموزش قران بما هو قرآن محسوب نمی شود. ثانیاً یک کار تخصصی است و آموزش عمومی هم محسوب نمی شود. یعنی آن که خروجی آن کار، لزوماً ربطی به تربیت انسان قرآنی ندارد. در نهایت منجر به این شد که یک سوال خیلی خیلی بزرگ با چند زیر سوال در ذهنم شکل گرفت: 🔷 آموزش قرآن دقیقاً چه چیز است؟ چگونه است؟ و چرا باید قرآن یاد داد؟ 🔹چرا آموزش قرآن های ما جواب نمی‌دهد 🔹چگونه قرآن یاد دهیم که مردم بهره برده و لذت هم ببرند 🔹پیامبر چه کرد که با قرآنش بشریت را زیر و رو کرد؟ 🔹چرا ما نتوانستیم مثل پیامبر، قرآنِ اثرگذاری تدریس کنیم؟ 🔹 نسبت امروز ما با قرآن چیست؟ 🔹 نسبت انقلاب اسلامی ، امت اسلام و وضعیت منطقه و... با قرآن و آموزش قرآن چیست؟ 🔹 و... این سؤالات، مغز اولیه تاسیس مدرسه آیات بود. ان شاءالله در این باره بیشتر خواهم نوشت. @rasooll_ir