تربت حسین ع برنامه آن شب آموزش ،پیاده روی در دشت بود، آن‌هم بی پوتین و جوراب روی خار و سنگ ،بچه ها همه اکراه داشتند. ناگهان غلام شروع کرد به خواندن روضه حضرت رقیه «س »آتشی در دل ها افتاد. بسیجی‌ها یا رقیه« س» می‌گفتند ،اشک می ریختند و سینه می‌زدند و به یاد حضرت رقیه س پابرهنه روی خار ها می‌دویدند... پیش از عملیات بود. سرگرم حفر کانال بودیم که غلام با موتور آمد .خسته نباشیدی گفت و شروع کرد به تقسیم بسته های کوچکی بین بچه ها و می‌گفت: «تربت اباعبدالله ع است، از کامتان را معطر کنید. » یکی دو شب بعد به یاران حسین ع پیوست ....