•••ᕙ⁠[ 🌔 ]⁠ᕗ••• پارت هفتم↓ مردم از حرم امام رضا(علیه السلام) بیرون می‌آیند، مغازه‌ها تعطیل می‌شود، همه به سوی دروازه شهر می‌روند.🚶🏻🚶🏻‍♂ به راستی چه خبر شده است؟شخصیت بزرگی به مشهد می‌آید که مردم این چنین به استقبال می‌روند.💁🏻 گویا همه برای دیدن او لحظه شماری می‌کنند، به راستی این شیخ کیست که چنین در دل‌ها جای گرفته است؟✨ 🚀ما به قرن چهارم هجری آمده‌ایم. به یکی از مردم رو می‌کنم و می‌پرسم: قرار است چه کسی به اینجا بیاید؟ او جواب می‌دهد: مگر خبر نداری که شیخ صدوق به شهر ما می‌آید؟ من تا قبل از این، نام شـیخ صـدوق را فقط در کتاب‌ ها خوانده بودم و فکر می‌کردم او یک نویسـنده معمولی است، اما امروز می‌فهمم که او شخصیت بزرگی است.بعد از لحظاتی، صدای زنگ شترها به گوش می‌رسد، شوری در میان مردم می‌افتد.🗣 شیخ صدوق وارد شهر می‌شود و به سوی حرم امام رضا(علیه السلام) 🕌می‌رود، مردم هم همراه او به حرم می‌روند. شیخ صدوق بعد از زیارت به خانه یکی از مردم مشهد می‌رود و در آنجا منزل می‌کند.👝 خوب است به نزد شـیخ صـدوق بروم و از او در مورد ثواب زیارت امام رضا(علیه السـلام) سوال کنم، او حتما می‌تواند به من کمک کند. آیا تو هم همراه من می‌آیی؟🙋🏻 من به نزد شیخ صدوق می‌روم و به حضورش رسیده و سلام می‌کنم. شیخ صدوق به گرمی جواب سلام مرا می‌دهد و از من می‌خواهد که بنشینم. اتاق پر از کتاب‌های خطی است، گویا شیخ صدوق در سفر هم به کار تحقیق و نوشتن📝 مشغول است. شیخ صدوق نگاهی به من می‌کند و می‌گوید: -- خیلی خوش آمدید. + جناب شیخ، من نویسنده هستم از شما می‌خواهم تا خودتان را برای ما معرفی کنید. 🎙 -- نام من، ابن بابَوَیْه می‌باشد و به شـیخ صدوق مشهور شده‌ام، من در خانواده‌ای که همه آنها اهل علم بوده‌اند، متولّد شده‌ام.✨ + من در کتاب ها خوانده‌ام که شما با دعای امام زمان(علیه السلام) به دنیا آمده‌اید، آیا این مطلب درست است؟🧐 🆔| @dokhtarane_booyesib