🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌿🌺🌿🌺🌿
🌺🌿🌺🌿
🌿🌺🌿
🌺🌿
🌿
و به خودم نگاه کردم تا بیینم همه چیزم خوبه یا نه ..
نمیدونم چرا برام مهم بود جلوش خوب دیده بشم ..
من رسما داشتم دلبسته ش میشدم ..
سرم تو گوشیم بود که
حس کردم یکی جلوم وایساده
سرم رو بالا اوردم و با دیدنش شکه شدم ..
قلبم داشت از سینه م بیرون میومد اصلا انتظارش رو نداشتم که اینو ببینم
مگه میشه ؟!....
بلند شدم و گفتم تو اینجا چیکار میکنی؟!
جاوید صندلی رو کشید عقب و گفت :بشین
نشستم و مات و مبهوت نگاش کردم و گفتم :تعقیبم کردی؟!
سرش پایین بود وهیچی نگفت
+جاوید خجالت نمیکشی تعقیبم کردی؟!
-من تعقیبت نکردم
+پس چی ها؟!چی؟!اینجا چیکار میکنی؟لطفا برو قرار دارم
سکوت کرده بود و هیچی نمیگفت
بلند تر گفتم :مگه با تو نیستم ؟!
اهی کشید و گفت :همیشه میدونستم
چقد از من خوشت میاد اما نمیدونستم چرا من هیچ حسی بهت نداشتم
نسبت به مریم داشتم
ادامه دارد...🌙