ادریس نبی علیه السلام که بود؟ ✅قسمت دوم .زن گفت:یکی برای من و دیگری برای پسر من است هر کدام را به تو بدهم تلف خواهیم شد ادریس گفت:پسر تو طفل است، نیم قرص برای زندگی او کافی است و نیم قرص برای من کافی است که زنده بمانم پس زن سهم پسررا با ادریس تقسیم نمود، پسر که دید ادریس از گرده نان او می خورد اضطراب کرد تا مرد ، مادرش گفت : ای بنده خدا!فرزند مرا کشتی ، ادریس گفت :جزع مکن، من او را به اذن خدا زنده می گردانم، پس دو بازوی طفل را به دو دست خود گرفت و گفت:ای روحی که بیرون رفته ای از بدن این پسر!به اذن خدا برگرد به سوی او و منم ادریس پیغمبر، پس روح طفل برگشت ، پس چون آن زن سخن ادریس و معجزه اش را دید گفت :گواهی می دهم که تو ادریس پیغمبری و بیرون آمد و در میان شهر با صدای بلند بشارت داد که:خدا فرج حاصل نموده و ادریس به شهر درآمده. از ادریس خواستند تا دعا کند باران ببارد ادریس گفت:دعا نمی کنم تا بیاید این پادشاه جبار شما و جمیع اهل شهر با پای برهنه.چون آن جبار شنید مأمورانی نزد ادریس فرستاد و تا ایشان را نزد وی برند آن حضرت نفرین کرد بر ایشان و همگی که چهل نفر بودند مردند ، عده دیگر نیز آمدند و همین را خواستند ادریس آن چهل نفر را به آنها نشان داد و از آنها خواست که برگردند پس نزد جبار رفتند و از او التماس کردند تا پیاده و برهنه به نزد ادریس درآید.پس قبول فرمود که طلب باران نماید و آنقدر باران آمد که گمان کردند همگی غرق خواهند شد! 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•