(هر روز یک داستان از زندگی پیامبران علیه‌السلام از آدم تا خاتم) روزی ابلیس خودش را به صورت جوانی زیبا در آورد و به طرف آنها رفت. قوم لوط به گفته ابلیس عمل کردند و به او تجاوز کردند و به این ترتیب فساد در میان آنها زیاد شد. چیزی نگذشت که آن قوم در کمین رهگذران می نشستند و با آنها به لواط می پرداختند و آنگاه شهر آنها از عبور و مرور مسافران و رهگذران خالی شد. آنها کم کم از زنان خود فاصله گرفتند و به سراغ پسران جوان می آمدند. ابلیس که مأموریت و نقشه خود را تا به این جا به خوبی انجام داده بود، به سراغ زنان قوم رفت و آنها را تحریک کرد و به آنها آموخت تا مثل مردانشان با یکدیگر باشند و به این وسیله خود را ارضا کنند. لوط حاضر گشت دختران خود و یا امت خویش را به شرط قبول ایمان و دست کشیدن آنها از کار زشتشان، به آنها بدهد. هرچه لوط بیشتر سعی می کرد قوم او بیشتر فساد می کردند، تا جایی که او را تهدید به مرگ کردند. حضرت لوط بارها و بارها آنان را از این گناه قبیح و زشت نهی کرده و می فرمود؛ آیا شما در میان جهانیان سراغ جنس ذکور می روید، در حالی که همسرانی برای شما وجود دارد که خداوند آنان را برای شما آفریده است. قوم لوط به طهارت و غسل اعتقادی نداشتندو نصایح لوط که مدت سی سال به طول انجامید در مردم قومش به نتیجه نرسید. قوم لوط در مجالس خویش بی هیچ شرمی باد معده و صدا خارج می کردند و در مقابل یکدیگر به لواط می پرداختند. آنان از مهمانان خود به خوبی پذیرایی می کردند، بعد با آنها به لواط می پرداختند و به آنها غرامت می دادند. با این عمل مردان قوم لوط، ترس این می رفت که نسل آنها نیز برچیده شود و هیچ فرزندی دیگر متولد نشود، مگر عده معدودی که از مسلمانان بودند. 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•