(هر روز یک داستان از زندگی پیامبران علیه السلام از آدم تا خاتم) وقتی خبر به شهر سبأ رسید، بعضی قبول نکردند. شیطان آنها را وسوسه کرد که بلقیس زن است و زن عقلش ناقص است و از دم و دستگاه سلیمان ترسیده و به عزت و نعمت بیشتر طمع دارد. آنها گفتند؛ مادین خود را از دست نمی دهیم و اگر بلقیس فریب خورد و گمراه شد ما فریب نمی خوریم. و بعد از آنکه خداپرستان از آنها جدا شدند یک سیل عظیم آمد و شهرشان را آب بُرد و آنها در بیابانها پراکنده شدند. حضرت سلیمان در زمان خود همه بزرگان و پادشاهان را به دین و کتاب موسی دعوت کرد و با قدرت و حکمتی که خدا به او بخشیده بود بیشتر مردم را به راه راست راهنمایی کرد. روزگار سلیمان بیشتر، روزگار صلح و آبادی و پیشرفت دانش و صنعت بود، سلیمان ساختمان بیت المقدس را تمام کرد و چشمه ها و قناتهای بسیاری جاری کرد و راهها و پلها و سَدها و خانه های بسیار در زمان او ساخته شد و آوازه حشمت و حکمت سلیمان به تمام شرق و غرب عالم کشیده شد. (نمل ۳۹- نمل ۴۰- نمل ۴۱ - نمل ۴۳ - نمل ۴۴ ) در سرانجام کار بلقیس اختلافاتی می باشد، جمعی گفته اند؛ سلیمان او را به ازدواج خویش درآورد و سلطنتش را به او بازگرداند و بعضی از پادشاهان حبشه را از نسل سلیمان و بلقیس دانسته اند، و برخی گفته اند؛ او را به عقد پادشاهی به نام «تبع» درآورد. 💢 عمر سلیمان علیه السلام حکومت و پیامبری سلیمان به مدت چهل سال در کمال عزت و قدرت و عظمت ادامه داشت تا در یکی از روزها که حضرت برای بازدید ساختمان و قصر زیبای خود که از آبگینه صاف و شفاف بنا شده بود رفت و در یکی از اطاقهای فوقانی به تماشای اطراف شهر مشغول بود و در عظمت و قدرت خداوند به فکر فرو رفته بود. در همان حال که سلیمان بر عصای خود تکیه زده بود و به تماشا مشغول بود، ناگهان صدای ورود شخصی را احساس کرد و از افکار خود بیرون آمد. با نزدیک شدن صدا، چهره جوان با هیبتی بی نظیر پدیدار گشت، سلیمان که از ورود بدون اجازه وی ناراحت شده بود پرسید، تو کیستی و چرا بدون اجازه وارد قصر شده ای؟ ملک الموت گفت؛ من کسی هستم که رشوه قبول نمی کنم و ترسی از پادشاه ندارم، من پیک مرگم و برای گرفتن جان تو آمدم و برای من کلبه فُقرا و کاخ پادشاهان فرقی ندارد و برای ورود به آن به اجازه کسی نیازی ندارم. سلیمان گفت؛ خدا را شکر، امروز روز لقای من است، پس بگذار پایین بیایم و آنگاه جانم را بگیر. ملک الموت گفت؛ خواست خداوند است که تو بر بالای این بلندی و به طور ایستاده قبض روح شوی. آنگاه ملک الموت سلیمان را به همان شکل که ایستاده بود و بر عصای خود تکیه زده بود قبض روح کرد، در این زمان ایشان هزار و پنجاه و سه سال از عمرشان می گذشت که چشم از جهان فرو بست. 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•