برای مسابقه بزرگ «خاطره‌ من از حرم» عید غدیر سال 94 صحن آزادی کنار درب ورودی یکی از رواق‌ها ایستاده بودم که تمامی خدام مشغول اجرای مراسم خاص عید برای خودشان بودند. پیر خادم بزرگواری که از سادات هم بودند دست در جیب کرده و به همه خادمان عیدی می‌دادند. من درکنار دختر بچه‌ای که غریبه هم بود و نمی‌شناختمش مشغول به تماشا بودیم دختر گفت: خانم اینا دارن چیکار میکنند؟ گفتم: اون خادم سید هست و داره به بقیه عیدی میده. گفت :به ما از این عیدی‌ها نمیدن؟؟ گفتم نه!!! این عیدی‌ها برای ما نیست. گفت من خیلی دلم می‌خواد. گفتم به ما نمیدن. این مراسم برای خادمان حرم هست. بعد از دقایقی درب رواق باز شد. من در کنار چندین نفر و بچه‌های کوچک مشغول تماشای خادمان بودیم که در کمال ناباوری اولین خادمی که خارج شد دست در جیب کرد و عیدی خودش رو به اون دختر بچه داد. من، نه!!! بچه های دیگه، نه!!! فقط همون دختر که از عمق دلش عیدی خواست. خندید... 😁 به من نگاه 👀کرد. گفت: دیدی به منم عیدی دادن... 💠 از عمق دلش خواست.... خوش به حالش که حال دلش خیلی خوب بود. 💠دوستان‌تان را نیزمهمان کنید؛ ✅کانال حرم امام رضا(ع) ═◈═ 🆔 @razavi_aqr_ir