. 💢 ابهتی بود تو جمع بچه های لشکر‌‌‌... همیشه میگفت : مناطق عملیاتی و جبهه برای من مثل بهشته ، منم هیچ وقت ترکش نمیکنم .یه روز خواهرش ازش پرسید مصطفی تو توی جبهه چیکاره ای ؟گفت : من خاک کفش رزمنده هارو پاک میکنم.سال 1362 در شهرستان دزفول منزلی اجاره نمود و خانواده ش را در آنجا اسکان داد و در تمام مدت حملات موشکی و هوائی دشمن به این شهر ؛ خانواده ش در کنار او و مردم قهرمان دزفول زندگی نمودند. در اواخر سال 1366 به یکی از خانه های سازمانی شهر اهواز مهاجرت نمود و ساکن شد.آخرین سمت سید مصطفی فرمانده تیپ ۴ لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود. . 💢 یک شب در عمليات والفجر هشت از خواب بیدار شد و به بچه ها گفت: اگر بیسیم خبری دادند سریعا من و مطلع کنید.برادرم سید محمد شهید شد.مطمنم.یک ساعت بعد خبر شهادت سید محمد پیچید. محمد فرمانده مهندسی رزمی لشکر ویژه ۲۵ کربلا را بعهده داشت.چند ماه بعد هم خبر شهادت برادر خانمش شهید غلامرضا قبادی فرمانده بسیج گیلان را به همسرش داد.سید مصطفی گلگون در فروردين ۱۳۶۷ در فاو بشهادت رسید و ۹ سال بعد پیکرش برگشت.از این شهید دو فرزند بیادگار ماند.شادی روحش صلوات. . ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی