طایر قدسم و بشکسته زکین بال و پرم آسمان سوخته از آه و سرشک بصرم من جگر پاره‌ی زهرا و علی هستم و آه به همین جرم شده پاره تمام جگرم با همه غربت خود فاطمه را داشت علی حق گواه است که مظلوم ترم از پدرم یار بی مهر مرا قاتل و خانه مقتل زده از زهر جفا بر دل و بر جان شررم مجلس صلح به پا کرد عدو سرخ شدم قاتل فاطمه را روبروی خود نگرم سالیان است که بگذشته از آن وقعه ولی صحنه‌ی کوچه و سیلی نرود از نظرم تیرها بر بدنم خورد ولیکن یادِ سینه‌ی فاطمه و خونِ روی میخ درم گیسویم گشت سپید از غم زهرا امّا از جفا چنگ نخورده‌ست دگر موی سرم @raziolhossein