خسته ام از زمانه بی مهدی بغضی از جنس بی کسی دارم مثل یک مادر جوان مرده مثل ابر بهار می بارم چند روزی است بی طبیب شده دردِ دنیا و دردِ آخرتم از طبیب زمانه دور شدم چه شد آن ادعای معرفتم؟ آمدم تا دوباره توبه کنم از خودم از همین پریشانی باز کن در به رویم ای مولا سائلی آمده است مهمانی از همه دل بریدم الا تو یا جواد الائمه ادرکنی کار ها دارد این دلم با تو یا جواد الائمه ادرکنی من غریبم، غریبه اما نه از محبان این سرا هستم سال ها آشنای این حرمم سائل حضرت رضا هستم ای که با مقدمت در این دنیا نور چشم ابالحسن شده ای جلوه ی قدرت خدا گُل کرد جلوه گر تا در انجمن شده ای کیستی تو که هر کجا هستی صحبت از جود میشود آن جا هر کجا ختم "یاجواد" کنند غصه نابود می شود آن جا پیش هر دشمن و گرفتاری "حرز" تو شیعه را نگه دارد به دعای تو ای امین الله شیعیان را خدا نگه دارد گر چه از ظلم و حیله ی مامون بار ها قلب خسته ات خون شد باز هم ای کمال جودِ خدا جود و لطفت نصیب مامون شد از همان کودکی نشان دادی غیرت دودمان حیدر را گفتی آتش زنم به باد دهم پیکر قاتلین مادر را به من از کودکی پدر می گفت: تا همیشه به زیر دیْن تو ام دعوتم کن برای مهمانی باز دلتنگ کاظمین تو ام عزت عالمین مان دادی نجف و کاظمین مان دادی طوف قبر حسین مان دادی جان فدای تو یا ابالهادی گرچه پیش تو عده ای بد دل چند چهره شناس آوردند ولی آقا به محض دیدارت محضرت التماس آوردند دیده وا کرده در رخت دیدند جلوه ی لایزال داور را جذبه ی چشم های حیدری و چشمه ی رحمت پیمبر را ای علی اکبرِ رضا، دشمن پیش حسنت به سجده افتاده ولی انگار کربلا آقا اتفاقی جدید رخ داده تا که خورشید سر زد از خیمه تازه شد بغض دشمن از حیدر تا که دیدند حُسن احمد را حمله کردند بر علی اکبر سوره ای، آیه آیه می افتاد پیش چشم پدر زمین می خورد تا به میدان امام صبر آمد ارباً اربا پیمبرش را بُرد در غم شاهزاده ی ارباب داشت صبر زمانه سر می رفت زینب آنجا اگر نمی آمد پدرش نیز با پسر می رفت @raziolhossein