سلام بر ابراهیم...
برادر شهیدم، راه را در این سراب و ظلمت دنیا نشانم بده...
در این زمانه رنگارنگ، تو راهنمایم باش که یکرنگ بمانم...
بارها می اندیشم، به تو و دوستانت به ایثار و مردانگیتان... حتی به دوستدارانتان آیا همانگونه که تصاویر پروفایل ها و صفحاتشان متبرک به مظلومیت چهره های غرق در نورتان شده، رهروان واقعیتان هستند؟! آیا به وصیتتان را بهدرستی عمل می کنند؟ غیبت نمی کنند؟ تهمت نمی زنند؟ نیک اخلاقند؟! یا فقط تصاویرتان را آذین صفحات مجازی خویش کرده اند؟!
با شهدا ماندن و رسیدن به جایگاهشان اگر چه سخت است اما شهدی است که تلخی روزگارمان را شیرین می کند، آنگاه که چون ستاره ای درخشان صراط مستقیم را به ما نشان میدهید، سنگ نشانهای راه که ره گم نکنیم...
راستی برادرم، شما را گمنام می نامند، اما مگر این محبوبیت و کراماتت اجازه میدهد که این پیشوند در کنارنام زیبایت باشد؟! ابراهیم، از کانال کمیل که سخن می گویند، همه فکر ها به سمت تو و رشادت هایت پرواز می کند، کانال کمیل بوی عطر چادر خاکی مادر میدهد...همانجا که به شوق معبودت، شربت شهادت نوشیدی و به آسمان پر گشودی... ایمان دارم روزی خیل عظیم عاشقان فوج فوج چون پرستوهای عاشق به زیارت کانال کمیل پرواز می کنند، به سوی تو... ای مشهور آسمانی و محبوب زمینی ...
آوازه کراماتت فراتر از مرزهای تفکر ماست، کانال کمیل دارالشفای دردمندان و مشکل گشای حاجتمندان است، ابراهیم، میشود با گوش جسم شنید زمزمه سلام بر ابراهیم زمینیان را و باگوش دل نیز سلام بر ابراهیم فرشتگان را...کانال کمیل میعادگاه عاشقان حسین (ع) و شهادت است... سلام بر ابراهیم را میخوانم، با دیدگان اشکبارم زمزمه میکنم: آنان که خاک را به نظرکیمیاکنندآیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟ دردم نهفته به ز طبیبان مدعی باشد که از خزانه غیبم دوا کنند!
ابراهیم، برادر جان، نگاهی کن، میدانم میشنوی ای زنده همیشگی، یاری ام کن تا اسیر تعلقات دنیوی نشوم، زیرا من آنچه میخواهم که معبودم بخواهد، آنچنان که لبخند بر لبان مبارک امام زمانم نقش بندد و آنچنان که تو و دوستانت راضی باشید... دعایم کن ، تا آرام شود این مضطر، دعایم کن تا گام هایم را هم برای رضای خدا و در راه خدا بردارم، دعایم کن تا نیت و قصدم از دست یابی به آرزوهایم قرب الهی باشد، نه کبر، نه غرور... دعایم کن پیش از رسیدن به جایگاهی، لیاقت و ظرفیت آن جایگاه نصیبم شود که بی منت و نیک اخلاق خدمت کنم و پایانم را که شهادت گونه باشد اگر توفیق شهادت نصیبم نمیشود، میدانم تو سرخی خونت را به سیاهی چادرم امانت داده ای، باور کن که تا کنون سعی کرده ام امانت دار خوبی باشم و پس از این نیز به شرط لیاقت چنین خواهم کرد... گاهی می اندیشم شاید تو فرشته ای بودی که آمدی زمینی ها را سر به راه کنی و بعد از کانال کمیل به بهشت پر بگشایی بدون اینکه اثری از جسم خود به جای گذاری اما اثر یادت بر روح و جانمان حک شده است و به همین دلیل است که کانال کمیل بوی بهشت میدهد، خاکش توتیای چشمهای ماست، ابراهیم مهربان و دلسوز، سلام مرا به مادرت زهرا (س) برسان، گلزار شهدای گمنام را که زیارت میکنم، زیر گنبد دوارش که قرار میگیرم چهره تو با لبخند زیبایت مجسم میشود... میدانم آمین گوی دعاهایم هستی، چون زیر این قبه دعا اجابت میشود... تو واسطه زمینی ها با آسمانی، ابراهیم همیشه حاضر و ناظر، ما را شفاعت کن که دل خوش به مهربانیت هستیم...خدا را از اعماق قلبم سپاس میگویم که چون تویی را به این دنیا هدیه داد تا گاه و بی گاه شنونده حرفها و هادی راهم باشی، هوای دلهای زمین گیر شده را داشته باش... سلام بر ابراهیم روزی که زاده شد، روزی که عاشقانه به سوی معبودش پرکشید و روزی که برای شفاعت ما برانگیخته خواهد شد...
✍️ ز. حیدری
#دلنوشتهشهید
#شهیدابراهیمهادی
°•🌱|
@refigh_shahidam