از خانم رهبر🌱 شرکت کننده:شماره 2️⃣ گفتم از برادرم آقا ابراهیم بنویسم راستش پای نوشتن که به میان آمد دیدم نه ! کار خیلی سخت است ...! ترسم از این است که درک اندک من وقصور واژه ها دست به دست هم بدهند وچنان که در خور بزرگی روح شهید ابراهیم هادی است اورا وصف نکند !! اصلا از چه باید گفت ؟! ازکدامین صفت نیکویش ؟ از کدامین رشادت گاهی به فکر فرو می روم باورش برایم سخت است ! به راستی این سیرت زیبا واین مرام ومعرفت بی حد این رشد وبزرگی وبسیاری از ویژگی های ناب دیگر در جوانی بیست وپنج ساله ؟! آقا ابراهیم، یا به قول معروف داداش ابرام ! شما همه ی حساب و کتاب های عددی ذهن را بهم ریختی !! مثلا بزرگی وزیبایی روح ارتباطی با بزرگی سن ندارد! خیلی مردی داداش ابرام خیلی مرد ... می بینی حکمت خدارا ... چقدر درگمنامی گره باز کردی حالا ببین ! بیا ببین که پرور دگارت چگونه تورا به همگان شناخته ! بیاببین چگونه عزیز دل ها شده ای ! بیا ببین چگونه هادی دل ها شده ای! بیا برادر ! بیا دل های مارا هم به راه ورسم خودت گره بزن گره ناگسسته. ماجرای آشنایی باشهیدهادی داخل مدرسه مسابقه کتاب خوانی گذاشته بودند اسم کتابش سلام بر ابراهیم بود من فکر کردم کتاب درباره زندگیه نامه حضرت ابراهیمه وقتی کتاب را دست یکی از بچه های مدرسه مان دیدم رفتم ثبت نام کردم واز شهید گمنام ابراهیم هادی خواستم که برنده نشم وهمین اتفاق هم افتاد .