مردی از جنس خدمت و ملکوت
خار چشمان فتنه و طاغوت
روز و شب او به فکر مردم بود
همه از پرتلاشی اش مبهوت
می درخشید بین مسئولان
خُلق نیکوش، چون دُر و یاقوت
گرچه دیدند اقتدار تو را
نانجیبان شدند اهل سکوت
لیک، بعد هجرتش از خاک
دیدنش با وِقار و پُر جبروت
بعد، مادح شدند و اهل ثنا
دل برایش بسوخت تا لاهوت
✍سروده محمد کشاورز ۱۴۰۳/۰۳/۱۵