. غلام با وفایی که در خدمت کردن هم ثبات قدم داره هم اصرار. غلام سیاهی که وقتی ارباب شب عاشورا بهشون اذن آزادی میدن و میگن برو 👈میگه من عُمری هست که کاسه لیس شمام، تو آسایش کنار سُفرتون بودم، تو سختی تنهاتون بذارم؟ میگه کجا برم؟ من سه عیب دارم سیاه و بدبو هستم و اصل و نسبی ندارم! از شما جدا نمیشم تا خون سیاه من با خون پاک شما مخلوط بشه... 👈 همونیه که رجز میدانش "أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمیرُ" بود. 👈همونی که شهید که شد ارباب بالای سرش رفت و براش دعا کردند: خدایا! رویش را سفید و بویش را خوش گردان و با نیکان محشور کن و با محمد و آل محمد آشنا ساز. پیکر جون ده روز پس از عاشورا به خاک سپرده شد در حالی که سپید و معطر بود.... کتاب