ابوذر که تا دیروز دنبال پای ملخی میدوید و به خاطر هیچ زندگی میکرد و جان میداد، هنگامی که عظمت خود را شناخت که هستی به خاطر او پا گرفته و فرشتهها به خاطر او سجده میکنند، دیگر حتی بهشت او را تکان نمیدهد و جز رضوان و دستور حق او را راه نمیاندازد.
ما تا یک کاه هستیم با یک نسیم با یک فوت از دهان کودکی زیر و رو میشویم و خوشحال میشویم و خشم میگیریم و میترسیم و امید میبندیم.
با یک سلام باد میکنیم و با یک بیتوجهی پلاسیده میشویم و دق میآوریم..
🖋 علی صفائی حائری
📚 مسئولیت و سازندگی
#لحظهها
@rezaaboozari