استاد صفایی ره
اين روزها، روزهاى فاطمه (س) و اين شبها، شبهاى على (ع) است.
با خودم مى گويم چگونه در عمرهاى كوتاه و در بهاره هاى محدود، اين همه جوشش و شكوفايى و اين همه زايش و بارورى!!
جوششى كه از مرز قرنها گذشته و از محدوده ى جغرافيا و تاريخ پركشيده و حتى اين دل خسته و اين كوير تشنه را در خود گرفته است.
اين روزها، روزهاى فاطمه (س) و اين شبها، شبهاى على (ع) است.
بارها با خودم مى گويم: «يك لحظه و اين همه ارزش؟!
نُه سال و اين همه استمرار؟!».
همين لحظه از همين بلندگوهاى دور و خسته مى شنوم: «فَاطِمَةُ امُّ ابِيهَا». و در جواب فرشته ها در مورد اصحاب كساء مى شنوم: «هُمْ فَاطِمَةُ وَ ابِيهَا وَ بَعْلُهَا وَ بَنِيهَا».
رسالت و ولايت و امامت را فاطمه رابط است و پيوند.
اگر بيشتر گوش بدهيم مى توانيم صداى حزن آلود على (ع) را از مدينهى رسول بشنويم كه با چشم اشك و نواى غربت مى گويد: «امَّا حُزْنِى فَسَرْمَدٌ وَ امَّا لَيْلِى فَمُسَهَّدٌ».
راستى اين فاطمه (س) در كجا ايستاده كه على (ع) اين گونه از او مى گويد؟ اين چه انس عميقى است كه اين گونه حزن سرمد مى آورد؟ اين چه خورشيد در خاك نشستهاى است كه اين گونه شام ديجور به دنبال مى كشد؟
روزهاى فاطمه(س)، ص: 13
@Khanjanidroos