🔴اینم خاطره ای از دوست شهیدمان 🌷 شکستن نفس 🌷 یکبار وارد مسجد شدم. می خواستم به دستشویی بروم. دو نفر از زیر زمین آمدند و گفتند به خانه می روند، چون چاه دستشویی گرفته است. 💐 من هم تصمیم گرفتم برای نماز به خانه بروم که ابراهیم وارد شد. ✳️ وقتی ماجرا را فهمید که چاه دستشویی گرفته، آستینش را بالا زد و در را بست و بعد از ربع ساعت بیرون آمد. ✅ بعد دیدیم که توی این ربع ساعت چاه را باز کرده و همه جا را تمیز شسته و... بعد هم مشغول شستن دستان خودش شد. 🌸 ابراهیم برای رضای خدا نفس خودش را می شکست. هیچگاه در این موارد برای خودش شخصیتی قائل نبود. 📚 برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم 2 @khanjanidroos