#حکمت_شعر_داستان
🌹☘حکمت ۵ _ قسمت ۳ : فکر و اندیشه
وَ قَالَ (علیه السلام): وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ.
و درود خدا بر او، فرمود: و انديشه، آيينه اى شفّاف است.
💦💧شعر موضوعی:
مولانا:
اي برادر تو همان انديشه اي
مابقي خود استخواني و ريشه اي
لامع:
آسان شدن مشکلی از فکر عمیق
از داشتن گنج نهان گشته الذ
💦💧 داستان کوتاه:
شخصي آمد خدمت رسول اكرم(ص)عرض كرد نصيحتي به من بفرماييد، فرمود آيا اگر تو را نصيحتي بكنم عمل خواهي كرد؟ آن مرد در جواب گفت بلي، و تا سه مرتبه اين سوال و جواب بين رسول اكرم(ص) و آن مرد رد و بدل شد و در هر مرتبه از رسول خدا به او مي فرمود: آيا اگر دستوري بدهم عمل خواهي كرد؟ و او در جواب مي گفت: بلي عمل خواهم كرد. پس از تعهد موكدي كه رسول خدا از آن مرد گرفت، به او فرمود: هر گاه تصميم كاري را گرفتي اول تدبر و تفكر كن و عاقبت و نتيجه آن را ببين، اگر رشد و هدايت است آن را تعقيب كن و اگر شر و ضلالت است از آن دوري كن.
💦💧 روایت ديگري از پیامبر (ص) آمده كه مشتمل بر داستاني است و عملا در آن داستان فرق بين پيروي از منطق و پيروي از احساسات ديده مي شود؛مردي از اعراب نزد پیامبر آمد و از او نصيحتي خواست. رسول اكرم در جواب او يك جمله كوتاه فرمود و آن اينكه؛ "لا تعصب" يعني خشم نگير، و آن مرد هم به همين مقدارقناعت كرد و به قبيله خود برگشت.تصادفا وقتي رسيد كه در اثرحادثه اي بين قبيله او و يك قبيله ديگر نزاع رخ داده بود و دو طرف صف آرايي كرده و آماده حمله به يكديگر بودند. آن مرد روي خوي و عادت قديم و تعصب قومي تهييج شد و براي حمايت از قوم خود سلاح به دست گرفت و در صف قوم خود ايستاد.در همين حال گفتار پیامبر (ص) به يادش آمد كه نبايد خشم و غضب را در خود راه بدهد.خشم خود را فرو خورد و به انديشه فرو رفت. تكاني خورد و منطقش بيدار شد، با خود فكر كرد چرا بي جهت بايد دو دسته از افراد بشر به روي يكديگر شمشير بكشند؟ خود را به صف دشمن نزديك كرد و حاضر شد آنچه آنها به عنوان ديه و غرامت مي خواهند از مال خود بدهد. آنها نيز كه چنين فتوت و مردانگي از او ديدند،از دعاوي خود چشم پوشيدند.غائله ختم شد وآتشي كه از غليان احساسات افروخته شده بود،با آب عقل و منطق خاموش شد.
༺════════════
❇️
@rmirbagheri❇️
༺════════════