#حکمت_شعر_داستان
🌹☘ حکمت ۶_ قسمت ۱: ارزش رازداری
وَ قَالَ (علیه السلام): صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ،
و درود خدا بر او، فرمود: سينه خردمند صندوق راز اوست.
💦💧 شعر موضوعی:
عمان سامانى:
هر كه را اسرار حق آموختند
مهر كردند و دهانش دوختند
[ ديوان عمان سامانى، ص 92. ]
نظامى گنجوى:
لب مگشاى ار چه در او نوش هاست
كز پس ديوار بسى گوش هاست
[ صور معانى، ص 283. ]
عطار نيشابورى:
سخن تا در قفس پيوسته باشد
بسان تخم مرغى بسته باشد
وليكن چون ز دل سوى زبان جست
چو مرغى گشت و بر هر شاخى بنشست
گرت رازى بود، بسته دهان باش
به كس مگشاى و هم خامش زبان باش
[ ديوان خسرونامه عطار، ص 79، ص 92. ]
💦💧 داستان کوتاه: رازداری
روزی شخصی نزد شیخ ابوسعید آمد و گفت: ای شیخ! نزد تو آمده ام تا به من چیزی از اسرار حق بیاموزی.
شیخ به او گفت: باز گرد و فردا بیا تا راز حق به تو بیاموزم.
او رفت و فردا نزد شیخ آمد، شیخ موشی را در میان حقه (ظرف کوچکی که در آن جواهر بگذارند) نهاده بود و سر آن را محکم بسته بود. وقتی آن شخص آمد، شیخ آن حقه را به او داد و گفت: این حقه را ببر، ولی بکوش که مبادا سر آن را باز کنی.
او آن را با خود برد، ولی سرانجام آتش هوس او شعله ور شد که آیا در میان این حقه چیست و چه رازی وجود دارد؟! وسوسه هوای نفس موجب شد و سرانجام سر آن را باز کرد، ناگاه موشی از آن بیرون جست و رفت. نزد شیخ آمد و گفت: من از تو «سر خدا» طلبیدم تو موشی به من دادی؟
شیخ گفت: ای درویش، ما موشی در حقه به تو دادیم، تو نتوانستی آن را پنهان کنی، چگونه سر الهی را به تو دهیم که آن را نگاه داری؟
(أسرار التوحید فی مقامات الشیخ أبو سعید)
༺════════════
❇️
@rmirbagheri❇️
༺════════════