امروز جمعه،۱۳ديماه۱۳۹۸ است،اکنون ساعت۱۱:۰۵
گلزار شهدای شهر،شلوغ تر از،هر جمعه است....مشکی پوشان زیادی دیده می شود،درحالیکه در تقویم خبری از شهادت نیست،،،،
از لابه لای قبرها گاهی صدای زجه های بلند و سوزناک مردی بلند میشود
که دل شکسته است،
و گاهی صدای آرام هق هق زنی شنيده میشود که آرام و بی صدا قبری را در آغوش گرفته و از دلتنگی برآن می بارد.
او هم دلشکسته است،،،
کسی دارد مرثیه ميخواند همه دل شکسته ها از گوشه و کنار قبرها به او می پیوندد وبا او همصدایی،میکنند؛
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد!...
علمدار نیامد
نیامد...
نیامد...
.
مگر امروز تاسوعاست؟!
آسمان می بارد و دانه های برف نم نم روی سرهای مردها و زنان دلشکسته می ریزد،
انگار آسمان هم دلشکسته است....
همه دارند با کسی نجوا میکنند،
اظهار دلتنگی و دل شکستگی میکنند.
دارند میسوزند دل شکسته ها انگار.....
با کسی حرف دل میزنند که
حالا بیشتر از قبلها صدای نجوايشان را می شنود...
اشک هایشان را میبیند....
دل شکستگی های شان را مرهم میبخشد....
کسی که حالا خیلی بیشتر از قبل حس ميشود،،،
محکمتر،
استوار تر،
مقتدرتر،
زنده تر،
ابدی تر.....
در تقویم بیدارتر شده گان دلشکسته ابدی شد روز ۱۳دیماه ۱۳۹۸
دل شکسته ها با تو خلوت کرده اند،دراوج ناباوری
در حالیکه پيششان،
اينجا نیستی
به هم سنگرهايتان پناه آورده اند
تا کمی سبک شوند....
دلشکسته ها با تو حرف ها دارند
ای روح بلند آسمانی،،،،
پرواز سبک بالانه ات مبارک سردار .