📣قسمتی از مناجات شهید چمران: 👇 ✅ خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند...مقیاس ها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد.... روزگاری که دنیاو مافیها را سه طلاقه کردم و از همه چیز خود گذشتم. از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهم ترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد... ✅ خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند...مقیاس ها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد... روزگاری که دنیاو مافیها را سه طلاقه کردم و از همه چیز خود گذشتم. از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهم ترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد... ✅ من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش می‌دهد. ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است، و می‌بینیم که مردان خدا بیش از هرکسی در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند... ✅من اینقدر احساس بی نیازی می کنم که در زیر شدیدترین حملات هم از کسی تقاضای کمک نمی کنم ، حتی فریاد بر نمی آورم حتی آه نمی کشم در دنیای فقر آنقدر پیش می روم که به غنای مطلق برسم و اکنون اگر این کلمات درد آلود را از قلب مجروحم بیرون می ریزم برای آن است که دوران خطر سپری شده است و امتحان به سر آمده و کمر فقر شکسته و همت و اراده پیروز شده است... ✅ خدايا: هنگامي كه غرش رعد آساي من در بحبوحه طوفان حوادث محو مي شد و به كسي نمي رسيد، هنگامي كه فرياد استغاثه من در ميان فحش ها و تهمت ها و دروغ ها ناپديد مي شد... تو اي خداي من، ناله ضعيف شبانگاه مرا مي شنيدي و بر قلب خفته ام نور مي تافتي و به استغاثه من لبيك مي گفتي. تو اي خداي من، در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتي، تو در تنهايي، انيس شبهاي تار من شدي، تو در ظلمت نااميدي دست مرا گرفتي و هدايت كردي. در ايامي كه هيچ عقل و منطقي قادر به محاسبه نبود، تو بر دلم الهام كردي و به رضا و توكل مرا مسلح نمودی... ✅ خدايا: از آنچه كرده ام اجر نمي خواهم و به خاطر فداكاري هاي خود بر تو فخر نمي فروشم، آنچه داشته ام تو داده اي و آنچه كرده ام تو ميسرنمودي، همه استعدادهاي من، همه قدرت هاي من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چيزي ندارم كه ارائه دهم، از خود كاري نكرده ام كه پاداشي بخواهم... ✅خدایا: تو می دانی که تاجرپیشه نیستم، و تجارت با عشق را کفر می شمارم و در مقابلِ پرستشِ تو که نیاز طبیعی قلب من است اجری نمی خواهم، و شرم دارم که در مقابل تو بایستم و خیال داد و ستد با تو را داشته باشم. من به خود اجازه نمی دهم که خود را در برابر تو چیزی به حساب آورم که به فکر معامله بیفتد!. من زادۀ توام. من از خود چیزی ندارم که در معامله با تو ارائه دهم، هر چه هست متعلق به توست. ✅ خدایا: از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت. اما شکایتم را پس میگیرم. من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد. گاهی فراموش می کنم که وقتی کسی کنار من نیست، معنایش این نیست که تنهایم.معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت. با تو تنهایی معنا ندارد !مانده ام تو را نداشتم چه میکردم!دوستت دارم ، خدای خوب من... ✅خدایا: به خاطر عشق است كه فداكاری می كنم. به خاطر عشق است كه به دنیا با بی اعتنائی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است كه دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس می كنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می كنم. عشق هدف حیات و محرك زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام. عشق که قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می كند، مرا از خودخواهی و خودبینی می رهاند، دنیای دیگری حس می كنم، در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می كنم. لرزش یك برگ، نور یك ستاره دور، موریانه كوچك، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است. ✅خدایا: برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی، كه مدتهاست با آن آشنام. ولی برای اولین بار وصیت می كنم. خوشحالم كه در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم كه از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترك گفته ام. علائق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره كرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می روم... @roshanaivigol