سوّم:ما و مویه‌ها! 🔹اسطوره و بزرگی که از دست می‌رود، از حاج قاسم گرفته تا سید حسن نصرالله، مویه‌ها و مرثیه‌ها طبیعی است؛ اصلاً خود پیامبر(ص) هم برای رفتگانش و سردارانش گریه می‌کرد؛ برخی روایت‌ها درباره‌ی گریه آن حضرت برای حمزه(ع) می‌گوید که آنقدر با صدای بلند گریه کرد که حال غش به آن حضرت دست داد. 🔹امّا مرثیه اگر به حماسه نرسد و صرفاً با انفعال توام شود، خیری نه برای مقاومت دارد و نه برای سید مقاومت! آنگاه که مقاومت تصمیم گرفت که با صهیونیست‌ها مبارزه کند، می‌دانست که او برتری تکنولوژیکی دارد، می‌دانست که او پول و زور و دستگاه‌های جاسوسی و امنیتی و تروریستی همه‌ی زورگویان دنیا را پشت خود دارد، می‌دانست که او بی‌رحم و سفّاک است؛ می‌دانست که او ممکن است فرماندهان را ترور کند؛ می‌دانست که خود، به لحاظ امکانات و پول و سرمایه و تجهیزات و ... بسیار کمتر از طرف مقابل برخوردار است؛ امّا اینها را به انفعال و صرفاً مرثیه‌خوانی و مداحی تفسیر و ترجمه نکرد؛ اینها فقط یک چیز به ما می‌گوید: اگر امکانات کم بود، باید ایمان بیشتر باشد و کار جدی‌تر و شبانه‌روزی‌تر؛ وگرنه نوحه‌خوانی را سلیمان صردخزائی هم بلد بود!