علیرضا پناهی🇮🇷🇮🇷روشنگری عمار
فراتر از رأى 👇👇
‍ فراتر از رای حافظ شعری دارد که میگوید : اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم. این درواقع مرامنامه ما ایرانی هاست که در دل تاریخ همواره دوران ساز بوده است. ما مگر روزهای سخت و دشوار کم دیده ایم.؟ مگر تاریخ سرزمین ما از حمله وحشیانه مغول آنچنان غم انگیز روایت نکرده است.؟ مگر آب و خاک ما و گذشته پر مخاطره مان حمله اعراب و اسکندر را از سر نگذرانده است.؟ مگر ما ۸ سال جنگ و بمباران هوایی و روزهای پر استرس موشکباران را پشت سر نگذاشته ایم.؟ حال ایران ما در روزی که به رای من و تو نیاز داشت تا دست بر زانوی خود بگیرد و بر روی دو پای قدرتمند خود بایستد و پرچمش بر فراز آسمان نیلی با باد لطیف و خنک صبا به رقص در بیاید، آمدیم. خوشحال هم آمدیم. با همه‌ی امید و آرزوهایمان آمدیم. پای صندوق رای در کنار هم ایستادیم. فارغ از اینکه من به چه کسی رای می‌دهم و تو انتخابت چیست، همگی آمدیم و به ایرانمان رای دادیم. پای وطن ایستادیم. ما هرجا که حس کردیم اختلافهایمان دست و پاگیر است و باید کنارش بگذاریم دست به دست هم دادیم به مهر تا هوای هم را داشته باشیم. تا مراقب یکدیگر باشیم. تا اختلاف ها بهانه دشمن برای ایجاد شکاف ها نشود. تا اختلاف ها دشمن ما را برای تجزیه آب و خاکمان وقیح تر نکند. چقدر در این کلاف هزارتوو، در این هزار راهی که در آن احساس می‌کردیم گیرکرده ایم، به این همدلی و همراهی و در کنار هم بودن نیاز داشتیم. چقدر به این مهربانی ها نیاز داشتیم. چقدر تشنه‌ی نوشتن و گفتن از مهربانی بودیم... اگر عمری باشد، از مهربانی این داروی شفا بخش قرن بیشتر خواهم نوشت. از همدلی و مدارا، از عشق و گذشت، که من در قرن چهاردهم این واقعیت را دیدم؛ هر گاه این معجون معجزه گر را با هم سرکشیدیم بر همه مشکلات فائق آمدیم. جنگ را پیروز شدیم، خانه هایمان را ساختیم، از روی ویرانی های طوفان و سیل و زلزله و از دل تحریم عبور کردیم، به جام جهانی رفتیم و پنالتی رونالدو را گرفتیم، با کرونا جنگیدیم و سرمان را بالا گرفتیم و از امید خواهم گفت که امید در من مانند پرنده ای است که طلوع خورشید را احساس میکند و درحالی که هنوز هوا تاریک است،با احتیاط شروع به آواز خواندن می کند.