⚠️ نقدی بر روش انتقادیِ ریچارد داوکینز |مسیحیّت انگاریِ تمام ادیان| 🔗 (قسمت اول) 🔸روشنگر به نقل از نقد الحاد/یکی از محورهای قابل توجه در بررسی آرای داوکینز مربوط به بستر اصلی فهم او از دین است. وی در جامعه‌ای با زمینه تفکرات مسیحی زاده و پرورده شده است. گرچه او هرگز حتی در دوران های نخست زندگیِ خود یک مسیحی معتقدی نبوده است، لکن تصویر زندگی خود از خداوند و دین و زندگی دیندارانه را از نظام مسیحی اخذ کرده است. در بررسی های او درباره حقایق دینی، این زمینه از پیش موجود، نقش زیادی دارد. گرچه حملات او به دین و حقایق دینی، همه سنت ها را در بر میگیرد، اما کاملاً روشن است که بهانه این حملات، به طور عمده از همان نظام فکری مسیحی حاصل گردیده است. داوکینز می‌گوید: « برای اغلب مقاصد می‌توان هر سه دین ابراهیمی را از هم تمایز ناپذیر انگاشت، مگر اینکه خلافش ذکر شده باشد؛ اما من غالباً از مسیحیت مثال میزنم، تنها به این سبب که دست بر قضا بیشتر با این روایت آشنایی یافته‌ام. 📙 داوکینز، ریچارد؛ پندار خدا؛ ترجمه الف. فرزام؛ ص۳۲ مبنا بودنِ تصویر مسیحی از حقایق دینی در ذهن داوکینز به گونه ای دیگر نیز قابل ملاحظه است؛ وقتی وی با این انتقاد روبرو می‌شود که تعهد و سرسپردگی او به نظریه تکامل، به ویژه انتخاب طبیعی مانند تعهد به یک دین خاص بوده و گویا او داروینیسم را به مثابه یک دین می داند، در پاسخ می‌گوید: « ترجیح می دهم آن را این گونه به کار نبرم... دین نه با مشاهده که با باور موجه می شود» 📙 تبار شناسی سرشت انسانی: گفتگو با ریچارد داوکینز؛ روزنامه انتخاب، شماره۲۳ و ۱۳۸۳/۱/۲۴ در این نگرشِ داوکینز به روشنی می‌توان این مبنای فکریِ قابل توجه در سنت مسیحی را مشاهده کرد که یقین بر اثر اعتقاد و ایمان ایجاد می شود، نه بر اثر فهم و تسلیم عقلانی؛ این در حالی است که تقدم ایمان بر فهم و یقین عقلانی، ویژگی همه ادیان نیست و در اسلام همواره از دعوت به تعقل و تدبر و نظر و اندیشه به عنوان مقدمات نیل به ایمان یاد شده است. به طور قطع این زمینه ذهنی در قضاوتهای داوکینز درباره کلیت دین و ایمان و آموزه مشترک همه ادیان الهی، یعنی وجود خداوند، اثرگذار خواهد بود و همین امر استدلال های او در نقد دین آموزه‌های دینی را که به طور عمومی و کلی بیان می شود، معیوب و متزلزل خواهد ساخت؛ زیرا تفاوتهای تصویر خداوند در هر کدام از ادیان، بسترهای بحث را متفاوت می‌سازد. گو اینکه داوکینز همه را به یک چوب می‌راند و تفاوتی قائل نمی گردد. تلقی داوکینز از برهان نظم، به عنوان نمونه ای دیگر، گویای این مدعاست. در تقریر مسیحی از برهان نظم نتیجه برهان، اثبات وجود خداست و داوکینز از منظر دانشمندی تکامل گرا به برهان نظم در روایت مسیحیِ آن حمله می کند و به عنوان یک بی خدای تمام عیار، اصل وجود خدا را نیز مورد تردید و انکار قرار می دهد. بهانه او در این انکار، تلقی خاص او از خداست که حاصل توصیفات گزارش‌های عهدین می باشد. گرچه محصول نهایی، انکار اصول مشترک تمام ادیان، یعنی اعتقاد به موجودی فرا طبیعی میباشد. اندیشه‌ی خدای ساعت ساز لاهوتی ( Divine Wathhamker) و یا خدای رخنه پوش (God of gaps) را می توان از قبیل همین موارد برشمرد. خدای ساعت ساز که زاده الهیات طبیعی مسیحیت و یهود شمرده می شود، خدایی ساکن آسمانهاست که چرخ فلک را به راه انداخته و از آن پس به استراحت مشغول است؛ مانند ساعت سازی که تلاش اولیه او ساخت و هماهنگی اجزای ساعت است و پس از کوک کردن و راه انداختن آن، کار دیگری ندارد. داوکینز با طرح عنوان ساعت ساز نابینا و با استناد به اصل تکاملِ مبتنی بر انتخاب طبیعی، چنین خدایی را مردود می‌داند. خدای پوش نیز از دل گونه ای از الاهیات مسیحی بیرون می آید. چنین خدایی در مجهولات جستجو و یافت می گردد و گویا هر جا بشر دامنه علم خود را محدود دیده و از کشف علتِ پدیده‌ای در مانده است، آن را به ساحت الهی نسبت داده و گو اینکه خدا از چنین نادانسته هایی برآمده است! داوکینز بر اساس این تصویر از خدا، با معرفی کتاب هایی که به جای باور به وجود خدا با تبیین های علمی پر شده‌اند، خداوند رخنه پوش را نفی و انکار می کند. 📙 پندار خدا، ترجمه الف. فرزام؛ ص۱۰۱-۱۱۷