💢زهد سیاسی فرقه گنابادی ✍🏻يكي از مهم‌ترين مواد استحاله ماهوي جريان تصوف و درويشي‌گري برآمده از آن را بايد در پارادوكسي به نا م «سلطنت فقر» مشاهده كرد؛ دراين دوگانگي آشكار، گرايش‌هاي ترك دنيوي اوليه حاكم بر انديشه‌هاي صوفيانه و درويش‌مسلكي، در ردونيد تدريجي رنگ باخت و رويكرد «ستيز» با دنيا به «سازش» مبدل گشت تا از پس از تحول ماهوي، معناي درويشي‌گري و رفتار دراويش نيز تغيير يابد. 🔸تصوف در گذر زمان، ضمن تغيير و تحولات اجتماعي-سياسي، در روندي تدريجي با حكومت‌ و حاكميت،‌ قرابت پيدا كرد و از رهگذر همين درآميختگي، منش و مرام درويشي نيز تعاريقف تازه‌اي يافت كه با قرائت‌هاي پيشين، تفاوت داشت. اين استحاله را مي‌توان در سلسله هاي متأخر دراويش و شاخه هاي معاصر آن همچون نعمت‌اللهي گنابادي و ذهبيه به وفور مشاهده كرد. هرچند شايد بتوان شاخه «صفي‌علي شاهي» را به منزله باني و آغازگر اين روند ارزيابي كرد كه با تأسيس «انجمن اخوت» براي نخستين بار، پاي سياست و بازي‌هاي سياسي را به محافل درويشي‌گري و تصوف باز كرد. 🔹اين رويكرد در اقطاب سلسله نعمت‌اللهي، آب و رنگي بيشتر گرفت؛ در دوره قاجار سياست فرقه گنابادی، تنها در استحكام رشته دوستي با دربار نبـود بلكـه بـا اسـتعمارگران روس و انگليس نيز همكاري داشت. در كتاب «سيري در تصوف» آمده‌است: دو تن از رؤساي فرقه نعمت‌اللهيه(مست‌عليشاه و رحمـت عليشـاه) به تبریز رفته و به اتفـاق سفراي انگليس و روس و ميرزا آغاسی و ميرزا نصـرا... اردبيلي(دو تن از سرشناسان نعمت‌اللهي)، در حالي‌كه مخارج سفر ر ا هم وزيرمختار انگليس تقبل كرده بود، شاه را به تهران آوردند و پـس از جلـوس شـاه، شبي را درآنجا به دعا مشغول شدند.(1) 🔹در جريان مشروطيت، وقتي از «حاج ملاسلطان گنابادی»(قطب وقت فرقه) درباره اين رخداد سؤال شد، در پاسخ گفت: «ما يك نفر زارع دهاتي درويشيم و نمي‌دانيم مشروطيت با استبداد چه معنـي دارد. مابا اين چيزها كاري نداريم و مطيع امر دولت هستيم، خواه مشروطه باشد خواه مستبد.»(2) 🔸با اين سخن، به ظاهر خود را از مسائل سياسي، كنار كشيدند، درحالي‌كه در معنا چیزی جز كمك به دربار نبود و در ذات خـود، امـري سياسي محسوب می‌شد. در راستاي همین تفكر عدم مداخله در سياست بود كه در دوره پهلوی اول، قطـب وقت فرقه(«صالح عليشاه»)، قاليچه‌اي به او تقديم مي‌كند و رضاخان هـم در عوض، 300 تومان به عنوان هديه برای وی مي‌فرستد. 🔹به دنبال همین رویه، «سلطان حسین تابنده»(قطب چهارم)، آشكارا نظريه جدايي دين از سياست را اعلام و اینچنین به روحانيان توصيه مي‌كنـد در امور سياسي دخالت نكنند: «سلاطين در اين جنبه [ارشاد و موعظه] از روحانيت، استمداد بجويند. در مقابـل، روحانيت موظف به اطاعت از سلاطين‌انـد و رضـاخان، شخصـي قـوي‌الاراده و نابغه است كه توانسته وضعيت كشور را دگرگون سـازد.» (3) 👈🏻وی این رویه را همچنان حفظ کرد، به‌طوری‌که وقتی در سال 1348، محمدرضا پهلوی براي افتتـاح شهر نوساز بيدخت به این مکان رفت، در اسـتقبال از شاه ابراز داشت: «پادشاهان مظـهـر شاهي حق، عارفان مرآت آگاهي حق» «باورم از بخت ندارم كه تو مهمان مني، خيمه سلطنت آنگاه فضاي درويش». 🔹اين نگرش در ديگر اقطاب نيز جاري و ساري باقي ماند، سوابق سیاسی آخرین قطب «نورعلی تابنده» مانند عضویت وی در گروهک «جبهه‌ملی»(پیش از رسیدن به قطبیت) و حمایت از یکی از کاندیدای ریاست‌جمهوری در انتخابات سال 88، نتيجه همين منش است 👈🏻و از همه اين‌ها مهم‌تر، رفتارهاي آلترناتيو از پس رداي «درويشي مدرن» است كه اين‌روزها در ميان قشري نوبرخاسته از دل اين فرقه، آسيب‌ها و تهديدهايي را در عرصه‌هاي مختلف –از اعتقادي تا امنيتي- عارض جامعه ساخته. 🔸اين‌چنين است كه بخش عمده‌اي از دراويش، از گرايش‌‌هاي دنياستيزانه و آيين «فتوت» اوليه، روي برتافته،‌ خرقه هاي پشمينه درافكنده و به رداي سياست متمايل شده‌اند. هرچند در توجيحات سفسطه‌گونه بخواهند ميان سياست و مدنيت يا سياست‌گرايي و دفاع، ديواري از تمايز بسازند. پي‌نوشت: 1.مدرسي‌چهاردهی، نورالدین، سيري در تصوف، تهران: اشراقی، صفار، ص 104. 2.تابنده، سلطان‌حسین، نابغه علم و عرفان، تهران: حقیقت، 1384، صص 120-122. 3.تابنده، سلطان‌حسین، تجلـي حقيقـت، تهران: حقیقت، چ 4، 1372، صص 300-299. 📚بخش تحليلي روشنگر @Feraghvaadyan