✝ناگفتههایی از جریان
#تبشیری
*⃣حرف و عمل تبشیریها، یکی نبود
👤روایت «حسین یعقوبی»، مسلمانی که فریفته مبلغات تبشیری شد اما با مشاهده تناقضات، موفق شد مجدداً مسیر درست را بیابد و به آغوش اسلام بازگشت:
🎵وجود موسیقی و فارسی بودن تمام سرودهایی که خوانده میشد، برایم جالب بود. افراد پیر و جوانی که در آنجا حضور داشتند و جشنهایی که در کلیسا برگزار میشد، برایم تازگی داشت اما این جذابیت شاید فقط در هفتههای اول وجود داشت.
📍 یادم میآید در آن سالها فردی به نام «الیاس»، واعظ بود و کشیشهای دیگر کمتر برای وعظ میآمدند. میدیدم آنچه روی منبر گفته میشود با چیزی که در کتابهای الهیات مسیحی عنوان شده، خیلی متفاوت است.
⛪️ فضا و جو کلیسا هم به گونهای طراحی شده که میتواند تأثیرگذار باشد و حس و حالی -بهظاهر- معنوی را به آدم القا کند. در کل، هیجانی که موسیقی ایجاد میکند، در جذب افراد بیتأثیر نیست. البته این مسئله در کلیسای جماعت ربانی خیلی شدیدتر بود. من یکیدو بار به کلیسای جماعت ربانی رفتم ولی بیشتر به دیسکو شباهت داشت! لذا دیگر تمایلی به رفتن به آن کلیسا نداشتم.
⚠️نکته دیگر آنکه، بیشتر افرادی که در آنجا دیده میشدند، عمدتاً اشخاص دلشکسته و متحمل آسیبهای اجتماعی (مانند: فقر، بیکاری، طلاق، اعتیاد و بیماریهای لاعلاج) بودند که به دنبال پناهگاهی میگشتند. برخلاف کلیسای جماعت ربانی یا عمانوئیل، تعداد جوانان در این کلیسا بسیار اندک بود چون چندان برای جوانان، جذاب نبود.
📖منبع: روشنا