🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀 چهره اش کریه و منفور است!!! نگاهم را دزدید و لبخند زشت و چندش آوری به رویم زد. چهره‌اش به دلم ننشست اما چیزی به من نشان داد که هوش از سرم برد جواهری زیبا و چشم نواز؛ مهرش به دلم افتاد بدون توجه به احساسم به سمتش دویدم هدیه را برابرم گرفت و مهربانانه به من داد. ناگهان پر کشیدم دنیایم عوض شد و در آسمان خیال، شاد و خرسند خود را صاحب تمام جهان دیدم حالا همه ی دنیا زیر پای من بود. چه زیباست اوج گرفتن در آسمان آرزوها؛ شدم خوشبخت ترین انسان روی زمین؛ شدم مشهورترین آدم دنیا؛ شدم قدرتمند ترین و ثروتمندترین موجود کل جهان. همه ی دنیا که در اختیارت باشد هر جور بخواهی آن را تغییر میدهی. بال گشودم و اوج گرفتم؛ بالا و بالاتر... ▪️▪️▪️ ناگهان... ناگهان همه جا را تاریک و هولناک یافتم آنگاه با سرعتی عجیب سقوط کردم. تمام تنم درد گرفته! روحم مجروح، قلبم پاره پاره، ایمانم... ایمانم کو؟ کجاست؟ گم شده... به سختی بلند میشوم نگاهی از روی ترس و یاس به اطراف می اندازم. تنها شده ام، تنهای تنها!!! قافله رفته است و من جا مانده ای بی نصیبم. تقلا میکنم برای جستنِ کورسوی چراغی برای یافتن راه نجات. قافله رجبیون رفته است، آری دوستانِ خدا سرخوش و راضی رفتند. من ماندم و قهقهه‌هایی منفور و گوشخراش؛ اطرافم را بوی تعفن گرفته؛ بوی غفلت، بوی فریب، بوی بندگیِ شیطان، چقدر پست و حقیر شده ام. أین الرجبیون؟ رجبیون رفتند همان وقت که لبخند زشت شیطان را خریدم و او مکرش را چون جواهری بی همتا به من هدیه کرد.... 🔹🔸🔹🔸🔹 روزنه ای در دلم رخنه میکند. روزنه ی امید است، امید به رحمت پروردگار؛ روزنه بزرگ و بزرگتر میشود. نگاهی به تقویم می اندازم، شعبان در راه است..... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 حلول ماه شعبان مبارک ✍ ب. خانی به روشنگری🇮🇷 بپیوندید👇 @roshangarry