ويژگيهاي اخلاقي
مرحوم حاج شيخ محمّدباقر ساعدي خراساني
كه به ياد دارم و خود در مدّت فراگيري از محضر ايشان در درس شاهد آن بودم :
1ـ سكوت . تا پرسيده نمي شد پاسخ نمي داد . كمتر اتّفاق مي افتاد كه بدواً و رأساً شروع به سخن كنند .
2ـ سكونت و آرامش . هميشه آرامش خاصّي داشتند .
3ـ بد نگفتن از علما . هر گز بدگويي عالِم را از ايشان نشنيدم .
4ـ رايج ترين كلام بلكه جمله ايشان « نمي دانم بود » كه اغلب با لهجه مشهدي آن را مي آميخت .
5ـ پرهيز از جدال و مراء و منازعه . اصلاً آن روحيه آرام نمي توانست به جدال و منازعه بپردازد .
6ـ كمتر از خود سخن گفتن يا هيچ نمي گفت . فقط اين اواخر آشنايي بود كه فهميدم شاعر است و شعرهاي خوبي به خصوص در مدح ائمّه دارد و نيز ياران ائمّه . گاه بخشهايي را مي خواند . ولي بسيار كم . خيلي تلاش كردم تا لايه هاي پنهان زندگي ايشان را بيرون بريزم نشد . ناكام ماندنم . چون هيچ نمي گفت . حتّا با ايشان در ميان گذاشتم و خواستم ـ همان زمان كه مصباح الانس را مي خوانديم و حتّا زماني كه فصوص را مي خوانيم ـ تا در بارۀ زندگيشان چيزي بگويند تا بنويسم . اين تعبير ايشان بود : ما كه قابل نيستيم . ما نه سر پيازيم و نه هم ته پياز . زندگي ما چيزي ندارد كه به درد كسي بخورد .
7ـ نناليدن علي رغم آن كه در مشهد و كانون نهضت ضدّ فلسفه و عداوت با عرفان و تصوّف شهرۀ آفاق است و من يقين داشتم كه با ايشان برخوردهاي ناپسندي شده است هرگز شِكوه و شكايت نكرد . و اگر هم حادثه اي را نقل مي كرد بدون تأسّف و موضعگيري منفي آن را بيان مي داشت . و گاه مي گفت كه من گلايه اي ندارم . فقط اين اَواخر بود كه پاره اي فشارهاي حكومتي ايشان را دچار رنج و عذاب كرده بود . مشكل تراشي براي برگذاري جلسات و در تنگنا قرار دادن خود ايشان كه بازهم گِله و شكايتي نداشت . فقط گاهي اشاره مي كرد كه دعا كنيد تا اين گرفتاريها حلّ شود .
8ـ علاقه به اهل بيت . خيلي و بيش از اندازه پاي بند به خاندان اهل بيت (ع) بود . شايد بتوان گفت يك ولايتي به تمام معنا . از حضرت زينب و امّ كلثوم با عظمت ياد مي كرد . يك عارف متشرّع كامل بود .
9ـ اهل رياضت بود و رياضت را در چارچوب شريعت مي پذيرفت و بدان عامل بود . چيزي كه خود نمي پسنديد به ديگران توصيه نمي كرد . اهل چلّه و چلّه نشيني بود .
http://din-zendegi.blogfa.com/post/35