#سروش_محلاتی؛ از تفسیر مغرضانه از بیانات
#آیتاللهصافیگلپایگانی تا تئوریزه کردن
#پذیرش_سلطه و
#ولایت_کفار
نقدِ نخست
[صفحه ۲ از ۲]
🔹تمسک محلاتی به قاعده لاحرج و نقد آن🔹
قاعده نفی عسر و حرج که به عنوان مستمسک اصلی مدعاهای محلاتی واقع شده، به این معنا است که در دین اسلام به عنوان دینی سهل و دارای گشایش، احکامی که موجب تنگنا و عسر و حرج در زندگی انسانها شوند، قرار داده نشده است.
اما سوال اینجاست که آیا این قاعده شامل همه ادله شرعی که اموری را واجب یا حرام دانستهاند، میشود؟
برای روشن شدن موضوع، مثالی که در برخی کتب ذکر شده را بیان میکنیم. در بیشتر گناهان کبیره، افرادی هستند که ای بسا ترک این گناهان برایشان حرجی است، آیا فقیهی وجود دارد که به برداشته شدن حرمت این موارد فتوا بدهد؟
از قضا یکی از اشکالات -البته غیر وارد- به این قاعده که در برخی کتب قواعد فقهی ذکر شده، همین است که این قاعده دارای تخصیصهای فراوانی است.
مثلا قطعا جهاد همیشه دارای سختی است، آیا این قاعده آن را یک سره تعطیل میکند؟ به همین جهت وجوب جهاد از این قاعده خارج دانسته شده است، یا حرمت فرار از جنگ یا وجوب تسلیم نفس برای اجرای حدّ و قصاص و... خارج از این قاعده است، با این که حرجی هستند.
هیچ فقیهی ملتزم نیست که لزوما هرجایی که تکلیف موجب حرج بود، با این قاعده رفع میشود بلکه کاربست این قاعده، خود ضوابطی دارد.
برخی علمای معاصر برآناند که الزام به اموری که عقلائی هستند از ابتدا مشمول این قاعده نیست تا بخواهد با آن رفع شود، بلکه اموری که
حفظ نظام و
مصالحی بر الزام آنها وجود دارد، قابل رفع کردن نیستند، چرا که این بر خلاف عقلائی بودن آنهاست.
(ر.ک: ایروانی، القواعد الفقهیه، ج1، ص177)
مرحوم بجنوردی تصریح میکند فقها به عموم این قاعده، معتقد نیستند و سرّ آن را در این نکته میداند که رفع حکم حرجی در همه موارد، خلاف لطف و امتنانی است که پایه و مبنای شکلگیری قاعده رفع حرج بوده است.
#مثلا اگر پدری که کمال عطوفت و مهربانی بر فرزند خود دارد، به او دستور دهد تا کارهایی که به مصلحت اوست را انجام دهد و سراغ کارهایی که مفسده دارد نرود، سپس به او بگوید اگر تکالیفی که به تو کردم، باعث شد در سختی و مضیقه قرار بگیری، آنها را از عهده تو برداشتم و ما بدانیم پدر این جمله گشایشبخش را به خاطر مهربانی و رحمت به فرزند خود گفته است، آیا از این جمله میفهمیم که پدر همه محدودیتها را برداشته؟ آیا به فرزند رخصت داده هر آنچه مفسدهای عظیم دارد را انجام دهد و میتواند هر مصلحت الزامی عظیمی را ترک کند؟ هرگز و هرگز:
«فهل نفهم منه أنّه رخصة في كلّ ما فيه مفسدة عظيمة، أو ترك كلّ ما فيه مصلحة ملزمة عظيمة؟! كلّا، ثمَّ كلّا.»(القواعد الفقهية، ج1، ص 264)
ایشان در ادامه ضمن بیان مثالهای متعدد که ذیل قاعده رفع حرج قرار نمیگیرند، مثل فرار از میدان جنگ و قمار و معامله ربوی و...
و چه مفسدهای عظیمتر از به تعبیر جناب محلاتی: زیر سلطه دشمن کافر رفتن؟ از مومنان گسستن و به جبهه کفار پیوستن که به گفته علامه طباطبایی موجب نابودی تدریجی ایمان خواهد شد و یک جامعه با اهداف مشخص ایمانی و رو به سعادت را، از هم خواهد پاشید. (المیزان، ج3، ص175، ذیل آیه مبارکه 28 آل عمران)
اموری که امثال سروش محلاتی به راحتی آن را مصداق قاعده لاحرج قرار میدهند و مجاز اعلام میکنند!
محلاتی تصریح میکند:
«خدا میگوید ما در دین حرج قرار ندادیم. نگفته فقط در عبادات حرج نیست. بلکه از اول دین تا آخر دین حرج ندارد.. ما یک قلمرویی خارج از این قاعده لاحرج نداریم.. (قرآن میگوید) حق جهاد را به جا بیاورید. بعد میگوید در دین حرج نیست..»
این یعنی هرآنچه در دین است با حرج برداشته میشود، به همین راحتی و کلیت! آیا این ادعا با کلمات فقها سازگار است؟
محلاتی در ابتدای بحث میپرسد "آیا قاعده لاحرج شامل همه احکام، حتی امور سیاسی و اجتماعی هم میشود؟ این نکته معمولا در بحثهای قاعده لاحرج بحث نشده ولی در زمان ما باید بحث شود."
با توجه به آنچه گذشت روشن شد عدم عمومیت این قاعده در کتب فقها مطرح و تبیین شده است و تمسک شاذ و غیرضابطهمند سروش محلاتی به قاعده لاحرج برای ارائه برداشتهای جهتدار از منابع دینی، وجهی ندارد.
🔘یادداشت مرتبط:
👇
https://eitaa.com/rozaneebefarda/10054
🔘روزنه؛ دریچهای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053