خیانتکاران پارسی_انگلیسی و گذری بر کارنامه سیاسی اردشیر جی ریپورتر
به بهانه اظهارات تحریفآمیز خسرو معتضد در شبکه افق
[صفحه ۴ از ۵]
#اختصاصیروزنه
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
به گفتهی حبیبالله رشیدیان، او مدتها قبل به منزل عینالملک- از متنفذیون فرقهی بهائی و پدر امیرعباس هویدا- آمده و به او گفت:
«از شما خواهشمندم كه با محفل بهاييان به مشورت بنشينيد و از آنها بخواهيد تا صاحبمنصبي بلندقامت و خوشقيافه پيدا كنند و به شما معرفي نمايند و شما آن صاحبمنصب را با من آشنا كنيد. اما به دو شرط: اولاً اينكه آن صاحبمنصب نبايد صاحبمنصب ژاندارم باشد و حتماً بايد صاحبمنصب قزاق باشد. ثانياً شيعهی اثنيعشري نباشد.» و جملهی اخير را باز تكرار نموده، «براي بار دوم گفت كه آن صاحبمنصب نبايد شيعهی اثنيعشري خالص باشد».
«پس از آن ملاقات، عينالملك، رضاخان را با ارباب اردشير جي آشنا كرد و اردشير وسيلهی آشنايي رضاخان با فريزر ميشود و فريزر او را به ديگر انگليسيهاي دستاندركار كودتا چون هاوارد، اسمايس و گاردنر (كنسول انگليس در بوشهر) معرفي مينمايد.»
ریپورتر در اکتبر 1917 با رضا خان آشنا میشود. او ارتباط خود با رضا خان را چنین توصیف میکند: «مدتی صحبت کردم تا او هم به حرف آمد و با آنچه گفت برایم روشن شد که ... میتواند روزی ناجی کشورش باشد. ... پس از مدتی که چندان دراز نبود، حس اعتماد و دوستی دوجانبهای بین ما برقرار شد. او ترکی و روسی را تاحدی تکلم میکرد و به هر دو زبان به روانی فحش میداد! به زبانی ساده تاریخ و جغرافیا و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را برایش تشریح میکردم. ... من به تفصیل برایش شرح دادهام که طبقهی علماء و آخوندها و ملاها چگونه در گذشتهی نهچندان دور، آمادهی حتی وطنفروشی بودند. ... یازده سال تمام در میان عشایر و قبائل مختلفی که در محدودهی جغرافیایی ایران سکونت دارند، به سر برده بودم. آنچه را که دربارهی آنها از زبان و نژاد و مشتقات عشیرهای و سلسله مراتب و طبقهبندی ایلخانی و خانی و مناسبات خوب و بد آنها با یکدیگر و روابطشان با دول بیگانه میدانستم، با ذکر جزئیات و موبهمو برای رضا شاه گفتهام.»
سرانجام پس از تعلیمات دوساله، و پس از شکست طرح قرارداد 1919، طرح کودتا ریخته میشود. ریپورتر در مورد نقش خود در كودتاي 1299 مینویسد: «در اين مرحله به دستور وزارت جنگ (وينستون چرچيل) در لندن و نايبالسلطنهی هند، همكاري نزديك ژنرال آيرونسايد (فرمانده نيروهاي نظامي انگليس در خاورميانه) و من آغاز گرديد. من براي ... رضا خان ... اعتبار فراواني قائل بودم و سرانجام او را به آيرونسايد معرفي كردم.»
اردشیرجی ریپورتر، در وصیتنامهی خود که در سال 1309ش نوشته است، پرده از حضور مؤثر خود در دهههای حضورش در ایران بر میدارد: «امروزه پس از سپری شدن سیوهشت سال با وجدانی راحت میگویم که در تمام مراحل و مِنجمله نهضت مشروطیت و دوران استادی در مدرسهی سیاسی آنجا که در قوه داشتم در تحریک و تقویت روح ایراندوستی در ایرانیان کوشیدم. در این دوران با ایرانیانی دوست شدم که هریک بهنوبهی خود خادم ایران بودند مانند اتابک اعظم، ملکالمتکلمین، صنیعالدوله، مؤیدالدوله، سردار اسعد بختیاری، دهخدا، مشیرالدوله، ذکاءالملک، حکیمالملک، تقیزاده، سیفالسلطنه و شوکت امیر قائنات. ... در سال 1912 مأموریت یافتم که به جدال و مرافعه بین خوانین بختیاری و شیخ محمّره بر سر اینکه آیا شوشتر و دزفول باید در حیطهی قدرت بختیاریها باشد و یا شیخ، رسیدگی کنم. سرانجام با مذاکره با شیخ از یکطرف و سردار جنگ ایلخانی بختیاری از سوی دیگر، موافقتنامهای تنظیم شد و بنا به اصرار و خواهش طرفین امضاءکننده در کنسولگری و دفتر نمایندهی سیاسی انگلیس در محمره و بوشهر درج و ثبت شد که رسمیت پیدا کند. ... خوب به یاد دارم که روزی دوست مشفقم حسینقلی خان نواب که حزب ملیّون را رهبری میکرد با یأسی فراوان به من گفت: «اردشیر جی، من حزب را رها خواهم کرد زیرا همان کسانی که به وطنپرستی آنها ایمان داشتم در جلسات علنی دم از وطن و آزادی میزنند و بعداً به طور محرمانه و یکیک از من میپرسند که راهنمایی و نظر سفارت را برای مذاکرات بعدی به آنها بگویم!»..»
#روزنه؛ خانه فضلا و فرهیختگان؛
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053