تو خود صحیفه بخوان برایمان؛ ای امام همیشه جاویدان 💥اختصاصی 💥پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹اصلا خودت بگو که چطور توصیفت کنم؟ تو که تمام تعاریف را تغییر دادی. معیارها را عوض کردی. خط‌کش‌ها را شکستی. تو بگو با کدام واژه بخوانمت؛ کدام واژه‌ی رسا؟ اگر تو را حکیم بنامم که با هر چه اهل حکمت بود، تفاوت داشتی. پیش از تو، حکیم را اهل دلی می‌شناختیم که عبای مندرس به تن می‌کرد و در هیاهوی طاغوت ِ تا بن دندان مسلح، محفل فلسفه و حکمت داشت و بی‌خیال استضعاف مؤمنین، قاری اسفار صدرا در کنج حجره‌ها بود. 🔸اگر فقیه بخوانمت که با اهل تفقه فاصله‌ها داشتی. وقتی تو نبودی، فقیه همان مرجع ِ طهارت تا دیاتی بود که در آن، نه ارض مسلمین از نجاست کفار در امان بود و نه خون مؤمنان در زندان شاه شیعه، محترم. اگر به عنوان عارف توصیفت کنم که با خط کشی‌های عرفان، تو «اهل دنیا»یی محسوب می‌شدی که پست و مقام، مانع سلوکت شد. چون عارف برای ما همان آدم لالی بود که تنها با اشارات حرف میزد. پیرهای پنجاه سال عبادت کرده‌ای که برای سلوک هیچ راهی جز چله نشینی و فرار از خلق خدا نمی‌شناختند. � � 🔹تو که آمدی معنای واژه‌ها عوض شد. نفس تو که در حیاط فیضیه و آن حجره‌ی نورانی پیچید، تک تک کلمات ساز دیگری نواختند. حکیم برایمان شد لقمان در سپاه طالوت و عمار در معرکه‌ی صفین. خدا شاهد است و صدای تو مانده است که فریاد می‌کشیدی و علمای اسلام را خطاب قرار می‌دادی. از ظلم و سیطره‌ی کفر و کافر برایشان می‌گفتی و روح شهامت به کالبد خسته‌ی فقاهت ِ آن روزها می‌دمیدی. سالها بود که آروزی شهادت از قنوت وتر حوزویان رخت بسته بود و لباس جُندی، خلاف مروّت محسوب میشد اما دیگر قرار نبود شاگردان امام صادق ع در بستر بیماری و کهولت از دنیا بروند. مطهری و بهشتی و مدنی و قاضی و صدوقی و دهها فقیه دیگر در خون خودشان غلطیدند. پس فقیه معنای تازه‌ای به خود گرفت و تو پروانه‌ی جمعی شدی که فقه را جور دیگری از تو آموختند. 🔸عرفان عبا به کول کشیده‌ی دور از جمع و جامعه، نه برایت فضیلت که مایه‌ی ننگ بود. منازل سلوک تو از تحمل توهین و تهمت و زندان و تبعید میگذشت. در محفل عرفانت، مرشدهای هفتاد ساله دستبوس جوانان هجده ساله می‌شدند. دو زانو جلوی بیست ساله‌هایی می‌نشستند که برایشان جان، ملعبه‌ای کودکانه بود. عارفان فصوص خوانده را دعوت به وصیت نامه‌ی جوانان به مقصد رسیده‌ای می‌کردی که بوسه بر دست و بازویشان را تمنا و آروزی خودت میدانستی. نوجوان سیزده ساله‌ای را رهبر خواندی که جان و گوشت و پوستش را در راه نورانی تو هزار تکّه کرد. دلمان برای حرفهای حکیمانه تان تنگ است؛ کاش می‌شد این‌روزها برایمان صحیفه بخوانی... علی کرم‌زاده/استاد سطح عالی حوزه قم @rozaneebefarda