قصه ی مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود در عزایت جامه اندر تن دریدن زود بود آخر ای جان پسر ای میوه ی قلب پدر در دیار نیستی منزل خریدن زود بود اشک حسرت از دو چشم مادرت هر صبح و شام از غم هجر رخ ماهت چکیدن زود بود جان شیرین تر ز جانت از جفای روزگار در شباب زندگی بر لب رسیدن زود بود مادر بیچاره ات دائم کند آه و فغان بهر او داغ غم مرگ تو دیدن زود بود دیده بگشا با برادرهای خود برگو سخن نطق تو خاموش از گفت و شنودن زود بود بی کس و تنها و بی یاور در این کنج لحد دور از اهل و عیالت آرمیدن زود بود 🆔👇👇👇👇 🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳