تقدیم به جانبازان شهید در آستانه برگزاری دومین یادواره جانبازان شهید سراسر کشور:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
باید که عشق را به شما اقتدا کنند
بی دردهای خفته به مرداب عافیت
باید حساب خویش ز مردان جدا کنند
با نردبان درد به معراج میروند
آنان که تا به صبح خدا را صدا کنند
ایوبهای دهر تمامی درد خویش
با کیمیای درد تو باید دوا کنند
با کیمیای درد تو آری میسر است
مردم مس وجود بدل با طلا کنند
درد تو آیههای هدایت شود اگر
کفر جهان به قصه تو آشنا کنند
عمری به روی چرخ نشستی ز پا ولی
آنسان نشستنی که از آن قصهها کنند
یاران دردمند تو در روز رفتنت
جا داشت محشری به عزایت بپا کنند
کل الهههای اساطیر عاقبت
باید که معبدی به مزارت بنا کنند
با همرهان عرشی گلگون کفن بگو
یاران مانده در قفست را دعا کنند
روزی که بارگاه شفاعت بپا شود
مگذار از گروه تو ما را جدا کنند
............................................
گل از گلش شکفت و دوباره بهار شد
پرواز کرد و ساکن آغوش یار شد
از خطه کویر شمیم صبا رسید
بر مقدمش بسیط زمین لالهزار شد
دلگرم بود و منتظر لحظهای شگرف
ناگاه در هوای خوشی بیقرار شد
با آن که خصم برگ و برش را شکسته بود
در رهگذار عشق و وفا سایهسار شد
از درد همچو گنبد مینا خمیده گشت
جسمش برای روح شهیدش مزار شد
بار سفر که بست دل آسمان گرفت
باران گرفته بود که او رهسپار شد
تا بود آبروی زمین بود و زیب چرخ
تا رفت گونههای زمین شورهزار شد
تابوت خویش یک تنه بر دوش میکشید
از آن زمان که چرخ فلک را سوار شد
آهسته چون نسیم گذشت از کنار ما
با اینکه رفت در دل ما ماندگار شد
اشعار از جانباز دفاع مقدس بهروز ساقی