السلام علیک یا ابا عبدالله ▪️حرف دارم گلایه لازم نیست ▪️تو ببین آیه آیه لازم نیست ▪️فقط که اینجا سایه لازم نیست ▪️با محبت بگو کجا بودی زبان حال دختر ابی عبدالله است بابا نیاز نیست من دونه دونه شرح بدم ▪️حرف دارم گلایه لازم نیست ▪️تو ببین(چجوری ببینه با این چشمها ) آیه آیه لازم نیست ▪️فقط که اینجا سایه لازم نیست ▪️با محبت بگو کجا بودی ▪️وسط ماجرا چرا رفتی ▪️بی هوا بی صدا چرا رفتی ▪️بر روی نیزه ها چرا رفتی ▪️بعد از آن بین شعله ها بودی پایان هر بند یه سوال داره ، همه ی روضه توی همون سواله ▪️بین خورجین سر تورا بردند ▪️چادر خواهر تو را بردند ▪️با لگد دختر تورا بردند ▪️کوفه بودی نه کربلا بودی ▪️عمه را با طناب آوردند ▪️بی حساب و کتاب آوردند ▪️بین بزم شراب آوردند ▪️پای آن چوب بی حیا بودی بابا از خودت سوال می کنم نحوه ی صحبتم عوض نشده؟ این قد و قامتم عوض نشده ؟ حالت صورتم عوض نشده؟ میشناسی؟ تو آشنا بودی چقدر توی لفافه گفته میشناسی تو آشنا بودی یعنی چی؟ یعنی منم نمی شناسمت ▪️این منم ▪️این منم این منم پریشانت ▪️ای فدایت شکسته دندانت ▪️آمدی جانم به قربانت ▪️هر شب اینجا دعای ما بودی صندوق دار سر ابی عبدالله(طاهربن عبدالله دمشقی) ، میگه سر ابی عبدالله ، توی تشت طلا بود سر یزید هم روی زانوهای من یه مرتبه دیدم ، سر توی تشت طلا تکون خورد به سمت خرابه برگشت هی میگه سَکّتِی أُختِی إبنَتِی خواهرم دخترم رو ساکت کن یزید سراسیمه بیدار شد طاهر چه خبره ؟ گفتم امیر ، هر خبری هست از خرابه است نانجیب بی معطلی گفت إرفَعُوا إلَیهٰا رَأسَ أبِیهٰا سر باباش رو براش ببرید بعضیا نوشتند با بی احترامی سر رو پرت کردند توی خرابه ، این بار آخری بود که سر روی زمین می افتاد سر رو بغل گرفت یه نگاه کرد ، دید یه جای سالم باقی نمانده حتی به اندازه ی یه بوسه ، جایی نیست که تین سر رو ببوسه.... دردای خودش فراموش شد گفت بابا مَنِ الَّذِی قَطَعَ وَرِیدَیْک کی رگای گردنت رو بریده من می خوام بگم بی بی جان ، نیازی نبود بدونی کی رگهاش رو بریده اون سوالی که بیش از این دل رو می سوزونه بگو با چی رگهات رو بریدند چقدر این رگها نامرتبه آی حسین..... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی @rozehayemirza_matn