سهم من از مصیبت جدم حساب شد پایم همینکه باز به بزم شراب شد مردانه بود بزمُ دلم یاد  عمه سوخت دیدم چقدر عمه ام  آنجا عذاب شد بسیار گریه کردم از این غصه که چرا ناموس کبریا به کنیزی خطاب شد میخواند جد من به لبش آیه های نور افسوس خیزران به لب او جواب شد تشتِ زر و شراب و سر و  کینه ی یزید اینها دلیل رفتنِ تاب از رباب شد 🔸شاعر:   درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan